پایگاه شعرمذهبی به شمادوست گرامی خوش آمدمی گوید اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً - دوست گرامي شما مي توانيد اشعارخويش رابه وب سايت ماارسال تانمايش داده شود- شما مي توانيد جهت استفاده از اشعار شاعرومداح اهل بيت برادرحاج مهدي جهان ميهن باسبک جديد به لينک واقع در موضوعات سايت وياوب سايت شخصي ايشان مراجعه نماييد www.zeynabiuon@mailsara.comیاwww.zeynabiuon@mihanmail.irارسال فرمائید




   


   
موضوعات مطالب
صفحه اطلاع رسانی پایگاه بیت الائمه(ع)
اشعارشاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان (میهن)
متن اشعار اربعین حسینی
عکس های تاریخی وقدیمی مشهد(حرم امام رضا(ع))
شهادت امام حسن عسکری (ع)
متن اشعارولادت پیامبر(ص) وامام صادق(ع)
متن اشعار حضرت عباس (ع)
متن اشعار سینه زنی امام حسین (ع)
متن اشعارامام زمان (عج)
متن اشعارحضرت علی (ع)
متن اشعار رسوا.. (ص)
متن اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)
متن اشعار شهادت حضرت زهرا(س)
متن اشعار شهادت امام باقر(ع)
متن اشعار شهادت امام سجاد(ع)
متن اشعارولادت امام حسن عسکری (ع)
متن اشعاروفات حضرت معصومه (ص)
تصاویروعکس های مداحان اهل بیت (ع)
متن اشعارمحرم
متن اشعارامام رضا(ع)
متن اشعارمناجات باخدا
متن اشعار حضرت علی اصغر(ع)
متن اشعارحضرت علی اکبر(ع)
متن اشعارحضرت رقیه (س)
متن اشعار مسلم بن عقیل (ع)
متن اشعاردرباره کربلا
متن اشعار دهه فاطمیه
مباحث حقوقی(برای دانشجویان رشته های حقوق )
متن اشعار درمدح امام زمان(عج)
متن اشعاردرباره عیدنوروزوبهار
متن اشعارسیزده بدر
صفحه برچسب های وبلاک
احادیث حضرت زهرا(س)
اشعاروفات حضرت ام البنین (س)
متن اشعارولادت حضرت زهرا(س)
متن پیامک روز زن -همسر
متن اشعارولادت امام محمدباقر(ع)
متن اشعارماه رجب
متن اشعارولادت امام جواد(ع)
متن اشعارولادت حضرت علی(ع)
صفحه سیاسی
متن اشعاروفات حضرت زینب(س)
متن اشعارعیدمبعث
متن اشعارولادت امام حسین (ع)
متن اشعارولادت حضرت عباس(ع)
متن اشعارولادت امام سجاد(ع)
متن شعردرباره کاظمین
متن شعردرباره نجف
متن شعر درباره سامرا
متن شعردرباره کربلا
متن شعردرباره مدینه
اشعارولادت امام زمان (عج)
متن اشعارصلواتی
متن اشعارولادت حضرت رقیه(س)
متن اشعارماه مبارک رمضان
روزنامه ها وخبرنامه های کشوری
صفحه تبلیغات وخریدوفروش رایگان اجناس شما(اقتصادی)
متن اشعاروفات حضرت خدیجه (س)
متن اشعارولادت امام حسن مجتبی(ع)
متن اشعارشبهای قدر(لیله القدر)
مطالب متفرقه وب سایت
متن اشعارعیدسعیدفطر
تصاویر متحرک
تصاویر متحرک
اشعارسالروز تخریب بقیع
متن اشعارمراسم عروسی- دامادی
اشعارشهادت امام صادق(ع)
متن اشعاردهه کرامت
متن اشعارولادت حضرت معصومه
اشعارولادت امام رضا(ع)
متن اشعاراستقبال از محرم
متن اشعارشب اول محم
متن اشعارشب دوم محرم
متن اشعارشب سوم محرم
متن اشعارشب چهارم محرم
متن اشعارشب پنجم محرم
متن اشعارشب ششم محرم
متن اشعارشب هفتم محرم
متن اشعارشب هشتم محرم
متن اشعارشب نهم محرم
متن اشعارشب دهم محرم (عاشورا)
اشعارحرکت کاروان کربلا
تحقیق آماده (دانشگاه .دبیرستان.دبستان.راهنمایی)
متن اشعارشهادت امام جواد(ع)
متن اشعارسالروز ازدواج حضرت علی(ع) وحضرت زهرا(س)
متن اشعارحربن ریاحی
شگفتی های قرآن
متن اشعارروز عرفه
لینک مستقیم به مطالب وب سایت های دوستان
کتابخانه الکترونیکی
دانلود نوحه (صوتی وتصویری)
استخاره
متن اشعارعیدغدیرخم
فایل های اشعارمذهبی (به صورت word)
متن اشعاررحلت پیامبر(ص)
فروشگاه بیت الائمه(س)
نويسندگان وب سایت
آمار و امكانات
»تعداد بازديد امروز:

طراح قالب

Template By:

درباره وبگاه

وب سایت پایگاه شعربیت الائمه (ع)باترویج اشعارمذهبی ونوحه وسینه زنی و... طراحی گردیده که به یاری خداونظرات شمادوستان کارخویش راادامه ودرزمینه ائمه اطهار(ع)گام برمی دارد.
لينك دوستان
»

»

»

»

»

»

»

»

فروشگاه تجارت حلال
فروشگاه هایپرثنا
سایت آپلود2
غریب مادر (شعر آیینی)
سایت هیئت های خراسان رضوی (لیست هیئت ها)
ساخت اسلایدمتحرک
وب سایت تکدید(شعر)
وب سایت شعر(مجتبی دسترنج)
وب سایت یاس کبود
معاونت حقوقی مجلس( کتابخانه)
دانلودنوحه
پایگاه تخصصی اهل بیت
ديوان شعر اهل بيت ع
وب باشگاه شعرآئینی
وب سایت توصیه های اخلاقی و..
وب سایت یامرتضی علی (ع)
وب سایت شوریده (دانلودنوحه)
در گذرگاه زمان
عطش روضه
وب سایت تقاطع
وب سایت زندگینامه مشاهیرواشخاص معروف و..
وب سایت اسلامیه
وب سایت بینات
علوم غریبه و...
شگفتی های قرآنی
وب سایت حکایات وحکمت
وبلاگهای منتخب درمیهن بلاگ
وبلاک هیئت محبان الزینب(س) جاده سیمان
سامانه ارسال پیام رایگان(پرند)
سامانه ارسال پیام رایگان(گیل پیامک)
سامانه ارسال پیام رایگان(پارسه)
سامانه ارسال پیام رایگان2
سامانه ارسال پیام رایگان
وب سایت های ارئه دهنده بنررایگان
ساخت بنر رایگان
سایت بعثه مقام معظم رهبری خراسان
سایت دانشگاه علمی کاربردی شهرداریهای خراسان
پایگاه مداح اهل بیت علیمی
پایگاه شخصی حاج مهدی اکبری
پایگاه شخصی حاج محمودکریمی
مرکز تنظیم آثارآیت ا... بهجت
سایت آیت ا... حکیم
سایت آیت ا... مدرسی
سایت بنیاداسلامی آیت ا... خویی
سایت آیت ا... وحیدخراسانی
سایت آیت ا...میرزاجوادتبریزی
مجمع احیای غدیر شهرستان ساری
پایگاه تخصصی اشعار اهل بیت
سازمان بسیج مداحان همدان
هئیت محبان الزهرا(س)بسیج بیشه سر
هیئت رزمندگان اسلام
پایگاه سادات
بانک اطلاعات شهرمشهد مقدش
هیأت مذهبی باب الحسین(علیه السلام)مشهد
هیئت حیدر کرار - مشهد مقدس
هیئت متحده غمزدگان حضرت رقیه (س) مشهد
پایگاه اطلاع رسانی جلسات هیئت های مذهبی
هیئت مکتب الحسین(ع) اصفهان
سایت هیئت محبان الرضا(ع)
سایت محمل (اشعارمذهبی)
وب سایت شخصی شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان میهن
مداحی وشعر
مشق هیئت (اشعارمذهبی )
وب سایت صلوات آنلاین
هیئت قمربنی هاشم
مسکین باخرزی
وب سایت عمیت عین لاتراک
هیئت کف العباس (ع)رودسر
پایگاه تخصص مدح
ازدحام گودال (شعر)
فریادالعطش (شعر)
وبلاک شعرشاعر(شعر)
وبلاک سهیل عرب(قاسم بن الحسن(ع))
وبلاک غمخانه رباب (س)
لیست کامل سایت های خبری ، روزنامه ها و خبرگزاری های فارسی
پایگاه های اطلاع رسانی و روزنامه های کشور
فهرست روزنامه های ايران
وبلاک باب الحرم جدید(شعر)
وبلاک کربلا
شعر
وبلاگ رضیع الحسین(ع)
اوج پرواز
مداحین اشعار
وبلاگ اشعار کامل شاعران
سایت هیئت محبان الرضا(ع)
سایت سادات
رئوف اهل بیت (شعر)
هیئت انصارالرضاع(مشهد)
هئیت جنت العباس اصفهان
وبلاک خادمین حسین بن علی آبدانان
سایت هیئت های تهران
سایت حسینیه (نوحه )شعر
سایت باب الحرم (جدید)
بزم اشک (شعرمداحی)
سایت فاطمه(س)
سایت قائمیه اصفهان(دانلودنرم افزار)
بانک اشعارمذهبی2
مادحین (اشعارمذهبی)
دینی(اشعار)
اشعار(یاحسین)
سایت اشعارمذهبی
سایت مداحی (متن اشعارمذهبی)
خیمه دلسوختگان
سایت حرم شاه
بانک اشعارمذهبی
2- پخش زنده از حرم های ائمه (ع)
1- پخش زنده از حرم های ائمه (ع)
پخش زنده حرم حضرت عباس(ع)
پخش زنده حرم امام رضا (ع)
پخش زنده ومستقیم حرم امام حسین (ع)
سایت امام 8
سایت معراج
سایت باب الحرم
بعثه مقام معظم رهبری (خراسان رضوی)
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

آرشيو مطالب
پيوند هاي روزانه
» امام رضا(ع)

 

دوست عزیزم!
وبلاگ یا پایگاهى كه تو در آن قرار دارى ، پایگاه امام رضا علیه السلام است.
ما در این جا مى خواهیم تو را با امام رضا (ع) آشنا كنیم، حرم و شهر امام رضا (ع) را به تو بشناسانیم. برایت از زیارت امام بگوییم و داستانهایى را از زندگى ایشان بازگو كنیم. پس مى توانى با رفتن به بخشهاى گوناگون این پایگاه از اطلاعات گسترده اى كه در اختیارت قرار مى گیرد، استفاده كنى .
حتما مى دانى كه ما شیعیان دوازده امام داریم. یعنى معتقدیم كه پس از رحلت پیامبر اسلام (ص)، دوازده پیشواى معصوم براى راهنمایى مردم معرفى شده اند. براى همین است كه ما را دوازده امامى یا اثنى عشرى مى نامند. آیا نام این دوازده امام را مى دانى ؟
براى آشنایى تو با نام و تاریخ ولادت و شهادت این دوازده امام، جدولى تهیه كرده ایم كه مى توانى با امامان معصوم آشنا شوى.

 

 

آشنایى با امام رضا علیه السلام

همان گونه كه در جدول دیدى ، امام رضا (ع)، هشتمین امام از این پیشوایان پاك و گرامى است. امام رضا (ع) تنها امام از این عزیزان است كه قبر مطهرش در ایران قرار دارد كه شیعیان براى زیارت آن همواره به آن جا مى روند. آیا مى دانى زیارتگاه امام در كدام شهر است؟
در پایین نیز نقشه اى آورده ایم كه محل دفن امام در آن مشخص شده است.آیا مى دانى زیارتگاه امام در كدام شهر است؟

 

پیرامون آن شهر درجایى دیگر از این وبلاگ با تو سخن گفته ایم، در اینجا لازم است مطالبى را درباره امام رضا (ع) بدانى .

 

نامهاى امام


امام رضا(ع) در سال 148 هجرى قمرى یعنى حدود (1250) سال پیش در شهر مدینه به دنیا آمد. پدر ایشان امام موسى بن جعفر(ع)، یعنى امام هفتم شیعیان و مادرشان بانویى بزرگوار و خردمند به نام (تكتم) یا (نجمه) بود. امام رضا(ع) در همان سالى زاده شد كه پدربزرگ ایشان، یعنى حضرت امام جعفر صادق(ع)، به شهادت رسید.
نام ایشان (على ) است، ولى بر اساس شیوه اى كه در میان اعراب مرسوم است، به وى (ابوالحسن) مى گفتند. این گونه اسمها را (كنیه) مى نامند. علاوه بر نام و كنیه، گاه عنوان دیگرى نیز به افراد مى دهند كه آن را (لقب) مى گویند. امام هشتم داراى لقب هاى متعددى است. از جمله معروف ترین این القاب، (رضا)، (عالم آل محمد)، (غریب الغرباء)، (شمس الشموس) و (معین الضعفاء) است. نامیدن هر فرد به این نامها، یعنى اسم، كنیه و لقب دلیل خاصى دارد. گفته اند كه وى را به این جهت (رضا) لقب داده اند كه خدا از او راضى است.
دوران كودكى و جوانى امام در مدینه گذشت. اخلاق نیكو، دانش فراوان، ایمان و عبادت بسیار از ویژگى هایى بود كه امام را مشخص مى ساخت.

 


شخصیت اخلاقى امام

از خوش اخلاقى امام سخن بسیار گفته اند. در این جا به چند نمونه آن توجّه كن و ببین كه امام در برخورد با مردم به چه نكات ریزى دقّت مى كرده است. همه اینها براى ما درس (چگونه زیستن) است:
ـ هیچ گاه با سخن خود، دیگران را آزار نداد.
ـ سخن هیچ كسى را قطع نكرد.
ـ به نیازمندان بسیار كمك مى فرمود.
ـ با خدمتگزاران خود بر سر یك سفره مى نشست و غذا مى خورد.
ـ همیشه چهره اى خندان داشت.
ـ هرگز با صداى بلند و با قهقهه نمى خندید.
ـ هنگام نشستن، هرگز پاى خود را در حضور دیگران دراز نمى كرد.
ـ در حضور دیگران هرگز به دیوار تكیه نمى زد.
ـ به عیادت بیماران مى رفت.
ـ در تشییع جنازه ها شركت مى جست.
ـ از مهمانان خود، شخصا پذیرایى مى كرد.
ـ وقتى بر سر سفره اى مى رسید، اجازه نمى داد تا به احترام او از جاى برخیزند.
ـ به پاكیزگى بدن، موى سر و پوشاك خود بسیار توجه داشت.
ـ بسیار بردبار و صبور و شكیبا بود.
اینها گوشه اى از اخلاق امام بود. آیا با داشتن این اخلاق و رفتار نباید خدا از او راضى و خرسند باشد؟ و آیا سزاوار نیست كه او را (رضا) بنامند؟
آیا كسى كه خدا از او خشنود است، مردم از او خرسند نیستند؟ این گونه هست كه نام (رضا) براى آن امام بزرگوار برازنده و سزاوار است.

 

 

 

شخصیت معنوى امام

گفتیم كه امام رضا(ع) از نظر توجه به مسائل معنوى و پرداختن به امور عبادى نیز برجسته بود. روایتها و داستانهاى بسیارى از این جنبه زندگى امام در كتابهاى تاریخى نقل شده كه شنیدن آن براى همه ما جالب است. ما وقتى مى بینیم كه امام ما و پیشوایى كه او را به رهبرى خود پذیرفته و زندگى او را الگوى خود قرار داده ایم، این چنین عبادت مى كند و این گونه به مسائل عبادى توجه دارد، خود نیز ناگزیریم كه همان شیوه را پیروى كنیم و از همان روش درس بیاموزیم.
در اینجا به چند نمونه از نكاتى كه تاریخ نویسان در این زمینه مورد توجّه قرار داده اند اشاره مى كنیم...
ـ شبها كم مى خوابید و بیشتر شب را به عبادت مى پرداخت.
ـ بسیارى از روزها را روزه مى گرفت.
ـ سجده هایش بسیار طولانى بود.
ـ قرآن بسیار تلاوت مى كرد.
ـ به نماز اول وقت پایبند بود.
ـ بجز هنگام نماز هم به مناجات به خدا انس داشت.
در كتابهاى تاریخ و حدیث، از امام رضا علیه السلام دعاهاى فراوانى نقل شده که در همین پایگاه با دعاهای امام علیه السلام آشنا میشویم

 

شخصیت علمى امام


امام رضا(ع) جایگاه علمى ویژه اى داشت. او از دانشى سرشار بهره مند بود و این برجستگى علمى او در رویارویى با دانشمندان ادیان و مذاهب دیگر، بهتر آشكار مى شد. جلسات و محافلى كه علما و دانشمندان مختلف گرد هم مى آمدند و به بیان دیدگاهها و نظرات خویش مى پرداختند، در آن زمان رونق خاصى داشت. حاكمان آن عصر، گاه براى جلوه دادن شكوه دربار خویش، گاه به منظور گرایش دانشمندان به دربار، و زمانى براى این كه بر عقیده كسى چیره شوند، در كنار مجالس دیگر، به برگزار كردن نشستهاى علمى نیز مى پرداختند. این محافل كه به جلسات (مناظره) معروف بود، بهترین مكان براى ابراز شایستگى هاى علمى افراد به شمار مى رفت.
در عصر امام رضا (ع)، آن گاه كه همه دانشمندان جمع مى شدند و به گفت و گو مى پرداختند و سرانجام در پاسخ دیگران فرو مى ماندند، دست به دامان امام رضا(ع) مى شدند تا بر حقانیت مطلب خویش گواهى دهند.
در بالا گفتیم كه یكى از مهم ترین و معروف ترین لقب هاى امام رضا (ع)، (عالم آل محمد) است. این كه از میان همه امامان شیعه، حضرت امام رضا به این لقب شهرت یافته است، خود دلیل برجستگى آن امام از جهت دانشهاى رایج در زمان خویش و یافتن فرصت براى آشكارسازى آن علوم مى باشد.
اباصلت كه یكى از یاران امام است، از برادرزاده امام رضا (ع) روایتى نقل مى كند كه خواندنى است. با توجه به این روایت تو هم مى توانى بفهمى كه این لقب حضرت از كجا آمده است. او مى گوید:
امام موسى بن جعفر(ع) به فرزندانش مى فرمود: برادرتان، على بن موسى (یعنى امام رضا)، عالم آل محمد است... نیازهاى دینى خود را از وى فرا بگیرید و آن چه را به شما آموزش مى دهد، به یاد داشته باشید، زیرا پدرم امام صادق(ع) بارها به من مى فرمود: عالم آل محمد در نسل توست و اى كاش من مى توانستم او را ببینم.
شنیدن این دو حدیث هم حتما براى تو جالب است. یكى از زبان شیرین خود امام است و دیگرى را یكى از یاران حضرت نقل كرده است....... حدیث نخست این است:
در حرم پیامبر(ص) مى نشستم و دانشمندان مدینه هرگاه در مسأله اى با مشكل روبرو مى شدند و از حلّ آن ناتوان مى ماندند، به سوى من رو مى آوردند و پاسخ مى گرفتند.
... و حدیث دوم را عبدالسلام هروى نقل كرده كه در بیشتر نشستهاى علمى امام حاضر بوده است.
هیچ كسى را از امام رضا (ع) داناتر ندیدم و هر دانشمندى كه او را دیده به دانش برتر او گواهى داده است. در نشستهایى كه گروهى از دانشوران و فقیهان و دانایان ادیان گوناگون حضور داشتند، بر تمامى آنها چیره شد، تا آن جا كه همه آنان به ناتوانى علمى خود و برترى امام اعتراف كردند و گواهى دادند.
یكى از نكاتى كه در بررسى شخصیت علمى امام مورد توجه همگان قرار گرفته و آن را بازگو كرده اند، این است كه امام رضا (ع) با هر گروهى به زبان خودشان سخن مى گفت و به تعبیر اباصلت، شیواترین و داناترین مردم به هر زبان و فرهنگى بود. اباصلت كه خود این سخن را مى گوید، از این تسلط امام به زبانهاى مختلف شگفت زده مى شود و این تعجّب خود را به امام اظهار مى نماید و امام در پاسخ مى فرماید:
من حجت خدا بر مردم هستم. چگونه مى شود چنین فردى زبان آنان را درك نكند؟ مگر نشنیده اى كه امیرالمؤمنین على (ع) فرمود: به ما (فصل الخطاب) داده اند، و آن چیزى نیست، جز آشنایى با زبان دیگران.
اینها همه، نمونه اى از شخصیت علمى امام است. در كتابهاى تاریخى كه به بررسى ابعاد مختلف زندگى امام رضا(ع) پرداخته اند، این نكات به صورت گسترده مورد بحث قرار گرفته و رخدادهاى متعددى كه گواه برترى علمى امام است، بازگو شده است.


 

شخصیت سیاسى امام


تمام عمر امام رضا(ع)، چه آن زمان كه هنوز به مقام امامت نرسیده بود و چه آن گاه كه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام موسى كاظم(ع)، مسئولیت امامت و رهبرى شیعیان را بر عهده داشت، در زمان حكومت عباسیان بود.
عباسیان با ادعاى انتساب به پیامبر اكرم(ص)، و با بهره گیرى از احساسات مردم بر ضد امویان، توانستند آنان را از حكومت كنار بزنند و خود بر تخت فرمانروایى مسلمانان بنشینند. با سركوب امویان، آنان دیگر قدرت و توانى نداشتند كه خطر مهمى براى عباسیان به شمار روند. عباسیان تنها خطر براى حكومت خود را شیعیانى مى دانستند كه با فرمانبرى از امامان معصوم، حاكمان آن روزگار را ناحق مى شمردند و مى كوشیدند تا آنان را از حكومت ساقط كنند.
بنابراین، دشمن شماره یك حاكمان عباسى ، امامان شیعه بودند و به همین دلیل است كه همه امامانى كه در روزگار این حاكمان ستمگر مى زیستند، به دست آنان به شهادت رسیدند.... عباسیان ستم پیشه به اندازه اى بر شیعیان فشار آوردند و آنان را مورد تهدید و شكنجه و آزار و تبعید و آوارگى قرار دادند كه حتى تاریخ نویسان نیز از بازگو كردن آن دچار شرمندگى شده اند.
در نمودار پایین نشان داده ایم كه امام رضا(ع) با چه كسانى از حاكمان عباسى هم دوره بوده است.

ده سال از دوران امامت حضرت رضا(ع)، با حكومت هارون همزمان بود. در این ده سال، موقعیت مناسبى براى مبارزه علنى و رسمى براى امام رضا(ع) پدید نیامد و بیشتر تلاش سیاسى امام به صورت پنهانى رهبرى مى شد، اما در گوشه گوشه سرزمینهاى مسلمانان جنبشها و قیامهاى پیاپى شیعیان، حكومت عباسى را به تنگ آورده و هارون در برخورد با آنها دچار سردرگمى شده بود. به این گفت و گو كه میان هارون و یكى از درباریان قدرتمند وى رد و بدل شده است توجّه كن:
_ اى هارون! این على بن موسى است، كه بر جاى پدر خویش تكیه زده و امامت و رهبرى شیعیان را از آن خود مى داند. چه باید كرد؟
_ آن خطایى كه در كشتن پدرش موسى مرتكب شدیم براى ما بس است! یعنى مى خواهى تمام آنان را بكشم؟! مگر مى شود؟
اما... در میان همه حاكمان عباسى ، مأمون چهره اى دیگر داشت. او كه برادر خود، امین را كشت تا خود به حكومت برسد، در برخورد با شیعیان و به ویژه شخص امام رضا(ع) از راهى دیگر وارد شد و شیوه اى دیگر را در پیش گرفت.
در این جا خوب است به چند نمونه از اظهار نظر تاریخ نویسان درباره شخصیت پیچیده مأمون آگاه شوى تا دریابى كه امام رضا(ع) با چه انسان مرموزى روبرو بوده است.
یكى مى گوید:
مأمون از نظر دوراندیشى ، اراده قوى ، بردبارى ، دانش، زیركى ، بزرگى ، شجاعت و جوانمردى از همه عباسیان برتر بود.
دیگرى مى نویسد:
مأمون در عین حال كه در مجالس عیش و نوش شركت مى جست، به كتاب و فلسفه و بحث و جدل و مناظره علمى و مباحث فقهى و... علاقه شدید داشت!
دیگرى مى گوید:
گاهى مانند یك دیندار دلسوز، مردم را به علت كوتاهى در نماز و فرو رفتن در لذات و پیروى از شهوات و... نكوهش مى كرد و آنان را از عذاب الهى مى ترساند، و زمانى خودش در بزم خوشگذرانى و مجالس عیش و نوش شركت مى نمود.
یكى هم چنین اظهار مى دارد:
مأمون زیرك ترین حاكمان عباسى و داناترین ایشان به فقه و كلام بود.
... و از این یك بشنو كه مى گوید:
مأمون روزى ادعاى تشیع مى كرد و وجودش را لبریز از دوستى و عشق به على (ع) نشان مى داد و در فاصله اى اندك، نقاب از چهره برمى گرفت و تا آن جا پیش مى رفت كه حاضر نبود در مجلس او حتى از عنصر تبهكار و جلادى همچون حجاج بن یوسف، خرده بگیرند.
آیا همزمانى با چنین موجود پیچیده و ابهام آلودى كه تلاشى جز پایدارى بیشتر حكومت عباسى ندارد، اما در همان حال، بزرگترین مخالف خود، یعنى شخص امام رضا(ع) را به ولى عهدى خویش برمى گزیند، آسان است؟
به هرحال، مأمون با این خصوصیاتى كه داشت، پس از رسیدن به قدرت، و به منظور پایدار ساختن اركان حكومت خود، تصمیم گرفت با امام رضا(ع) به گونه اى دیگر برخورد نماید. پس، براى امام نامه نوشت و حضرت را به ولى عهدى خود منصوب كرد. امام ابتدا از پذیرش این امر خوددارى فرمود، اما پیگیرى و پافشارى مأمون و خوددارى امام، به آن جا انجامید كه مأمون دو تن را به نمایندگى از سوى خود كه در خراسان بود، روانه مدینه كرد و آنان در نزد امام هدف خود را چنین بیان كردند:
مأمون ما را مأمور كرده كه شما را به خراسان ببریم.
امام هم كه شیوه هاى حاكمان را مى شناخت و مى دانست مأمون كه از كشتن برادر خود پروا ندارد، از این تصمیم خود دست بردار نیست، ناگزیر از ترك مدینه شد.

هجرت امام به خراسان

امام رضا(ع) هنگامى كه خود را ناچار به سفر یافت، براى این كه ناخرسندى خود را از این سفر اعلام فرماید، چندین بار در كنار حرم مطهر پیامبر اكرم(ص) حضور یافت و به گونه اى به زیارت پرداخت كه همگان فهمیدند این سفر مورد رضایت امام نیست.
یكى از شاهدان این ماجرا نقل مى كند كه امام را در حال زیارت دیدم، نزدیك رفتم و براى این كه امام در آستانه سفر است به ایشان شادباش گفتم، اما حضرت چنین پاسخ داد:
مرا به حال خود بگذار! من از جوار جدم پیامبر(ص) خارج مى شوم و در غربت از دنیا خواهم رفت!
پس از آن هم، امام همه اقوام و نزدیكان خود را فراخواند و در جمع ایشان فرمود:
بر من گریه كنید! زیرا دیگر به مدینه بازنخواهم گشت.
این امر نشان مى دهد كه امام با نقشه شوم مأمون آشنا بوده، ولى راهى جز پذیرفتن تصمیم وى نداشته است.
بارى ، امام به همراه فرستادگان مأمون مدینه را پشت سرگذاشته، رهسپار خراسان شد، جایى كه مأمون در آن جا مى كرد.
بنا به فرمان مأمون، مسیر امام از مدینه تا خراسان، به گونه اى تعیین گردید كه مردم شهرهاى شیعه نشین از دیدار امام محروم شوند. زیرا اگر شیعیان موفق مى شدند از نزدیك امام خود را زیارت كنند و با ایشان دیدار نمایند و از سخنان آن حضرت بهره مند شوند، بیش از پیش به وى ارادت مى یافتند و این خود خطر بزرگى براى حكومت مأمون به شمار مى آمد. بنابراین، شهرهاى كوفه و قم از مسیر سفر امام حذف گردید. اما در این كه امام از كدام مسیر به خراسان و شهر مرو رسیده است، میان تاریخ نویسان اختلاف است. خلاصه مسیرهایى كه براى این سفر نقل شده از این قرار است:
1 ـ مدینه، بصره، اهواز، فارس (شیراز)، اصفهان، رى ، سمنان، دامغان، نیشابور، توس، سرخس، مرو.
2 ـ مدینه، بصره، اهواز،اصفهان، كوه آهوان، سمنان، نیشابور، توس، سرخس، مرو.
3 ـ مدینه، بصره، اهواز،اصفهان، یزد، طبس، نیشابور، توس، سرخس، مرو.
4 ـ مدینه، بصره، اهواز، فارس (شیراز)، كرمان، طبس، نیشابور، توس، سرخس، مرو.
 مسیر سفر تاریخى امام را بهتر در ذهن بسپارى .

 

 

عشق به عارفان عبادت است

 

 

 

امام رضا علیه السلام در خراسان


به هرترتیب، امام رضا(ع) وارد شهر مرو، مقر حكومت مأمون شد. مأمون مجلسى آراست و در آن امام را در مراسمى رسمى ، به ولى عهدى خود منصوب كرد. حضرت در آن مجلس، حكم مأمون را گرفته، بر آن یادداشتى نوشت و با تیزبینى و درایتى كه برخاسته از مقام امامت ایشان بود، به ارزشهاى والاى اسلامى اشاره نمود و در برابر دسیسه اى كه مأمون چیده بود با یاد و نام اهل بیت علیهم السلام، حقانیت ایشان و تصریح به عمر كوتاه خود، فهماند كه این منصب را با انگیزه شخصى نپذیرفته و تنها عامل قبول این سمت، پافشارى مأمون بوده است.
برخوردهاى حكیمانه امام با این مسأله، چه در طول سفر و چه در ایام اقامت در مرو، سبب شد تا بر خلاف پندار مأمون، امام بیش از گذشته در میان مردم شناخته شود و در دل ایشان جاى گیرد.. این امر موجب این شد كه مأمون در فاصله اى نه چندان دراز، از ترفند شكست خورده خود احساس ناراحتى كند و در اندیشه محدود ساختن فعالیت هاى امام و حتى از میان بردن ایشان فرو رود.
یكى از نشانه هاى این امر، جلوگیرى وى از برپایى نماز عید فطر به امامت حضرت رضا علیه السلام است.
دو تن از شاهدان، واقعه را چنین روایت كرده اند:
عید فطر فرا رسید... مأمون _ شاید _ به دلیل بیمارى ، به امام رضا(ع) پیام داد كه نماز عید را به جاى وى برپا دارد. امام، بر پایه آن چه قبلاً شرط كرده بود كه در مراسم حكومتى دخالت نكند، از قبول این امر خوددارى ورزید. اما مأمون پیك فرستاد كه هدف از این پیشنهاد، تثبیت امر ولایت عهدى شماست و دوست دارم مردم به این وسیله اطمینان پیدا كنند كه ولایتعهدى را براستى پذیرفته اى !
امام پیشنهاد وى را پذیرفت به این شرط كه نماز را همچون جدّش رسول خدا (ص) برپا دارد. مأمون هم قبول كرد و دستور داد تا نظامیان و درباریان و همه مردم صبح روز عید نزدیك خانه امام گرد هم آیند و امام را از منزل تا محل نماز همراهى نمایند.
امام از خانه خارج شد، در حالى كه خود را خوشبو ساخته، عبایى بر دوش انداخته، عمامه اى بر سر نهاده، عصایى در دست گرفته و با پاى برهنه، با گامهایى استوار رهسپار شد تا نماز عید را بخواند. امام كه تكبیر مى گفت، فریاد تكبیر مردم در سراسر شهر طنین انداخت، نظامیانى كه سواره بودند از مركب پیاده شدند، و همه به پیروى از امام، پاى خویش را برهنه ساختند.
فضل بن سهل، وزیر زیرك مأمون، با دیدن این صحنه، خود را به خلیفه رساند و مأمون را از جوّ شهر آگاه ساخت و یادآور شد كه اگر این گردهمایى ادامه یابد، جایگاه خلیفه در دیدگاه مردم از ارجمندى مى افتد و همه دلها به امام مى گرود. پس مأمون نیز فرمان داد كه امام را از نیمه راه بازگرداندند و نماز اقامه نشد.
در بازگشت، امام با اندوه بسیار فرمود:
بارخدایا! اگر وضعیت كنونى جز با مرگ من دگرگون نمى شود، هم اینك در آن شتاب فرما!

شهادت امام رضا علیه السلام


مأمون كه روز به روز گرایش بیشتر مردم به امام رضا(ع) را مى دید، در برابر هم مسلكان خود، یعنى خاندان عباسى هیچ بهانه اى نداشت. پس تصمیم گرفت راهى بغداد شود تا از نزدیك با ایشان به گفت و گو بنشیند.
اما آیا او در این سفر چه ارمغانى براى آنان به همراه داشت؟
آیا مى توانست امام را از ولایتعهدى بركنار كند؟
آیا مى توانست بیعت گسترده اى كه از مردم گرفته بود، نادیده بگیرد؟
آیا مى توانست واكنش مردم به بركنارى امام را تحمل كند؟
آیا مى توانست در برابر ناخرسندى انبوه شیعیان و پیروان امام، دلیل قانع كننده اى بیاورد؟
این جاست كه باردیگر مأمون چهره واقعى خود را نمایان مى سازد و به خشونت پنهان و سیاست بازى روى مى آورد.
او نخست، وزیرش فضل بن سهل را مى كشد و بر جنازه او اشك مى ریزد و براى یافتن قاتلان او جایزه تعیین مى كند و آن گاه كه آنان را دستگیر مى كنند، آنان شهادت مى دهند كه مأمون خود به این كار فرمان داده است، اما او ناباورانه آنان را مى كشد.
سپس برنامه حذف امام رضا(ع) را دنبال مى كند، اما مى كوشد كه این برنامه را به گونه اى عملى سازد كه دامان خود او از این امر پاك نشان دهد. پس در راه سفر به بغداد، در توس توقف مى كند و در همان جا با خوراندن انار یا انگور زهرآلود به حضرت، امام رضا(ع) را مسموم مى سازد و مانند آن چه پس از قتل فضل بن سهل كرد، در این جا نیز بر پیكر پاك امام اشك مى ریزد و حضرت را در كنار قبر پدر خود هارون الرشید دفن مى كند.
امام رضا(ع) پیشتر، شهادت خود به دست مأمون را به برخى از یاران خود گوشزد كرده بود. از جمله یك بار به دو تن از اصحاب خویش فرموده بود:
اینك هنگام بازگشت من به سوى خدا فرا رسیده و زمان آن است كه به جدم رسول خدا(ص) و پدرانم بپیوندم. تومار زندگى ام به انجام رسیده است. این حاكم خودكامه (مأمون) تصمیم گرفته است كه مرا با انگور و انار مسموم به قتل برساند.
در میان نقل قول هاى گوناگون درباره روز و ماه و سال شهادت امام رضا(ع)، مشهورتر آن است كه حضرت در روز جمعه، آخر ماه صفر سال 203 هجرى قمرى به شهادت رسیده، در حالى كه 55 سال از عمر مبارك امام سپرى شده است.
آیا مى دانى از آن تاریخ تا كنون چند سال مى گذرد؟
محل شهادت امام هم به گفته همه تاریخ نویسان، شهر توس و محل دفن ایشان نیز در باغ حمید بن قحطبه در سناباد بوده كه بعدها (مشهد الرضاـمحل شهادت امام رضا علیه السلام) نام گرفته و اینك به نام مشهد شهرت دارد.

آرى ... دوست عزیزم!
گویا چنین مقدّر بود كه فرزندى از نسل پاك پیامبر اكرم (ص) و امامى از امامان شیعه، در سرزمینى دور از مدینه پیامبر به شهادت رسد، تا مرقد نورانى اش قلب میلیونها انسان خداجوى دلباخته را به ولایت فراخواند و بارگاهش پناهگاه دلهاى شكسته اى باشد كه در این سوى خاك در پناه آن مزار با شكوه به آرامش رسند.
سلام بر هشتمین امام پاك!
سلام بر هشتمین جانشین پیامبر!
سلام بر او....
آن گاه كه زاده شد...
آن گاه كه مظلومانه به شهادت رسید..
و آن گاه كه در اوج عظمت و شكوه، گام بر صحنه رستاخیز گذارد.

 

عشق به عارفان عبادت است


» امام رضا(ع)

امام رضا(ع)-مدح ومناجات

 

ای آن که حریم تو گلستانبهشت است

این باغ پراز لالهو ریحان بهشت است

از باد خزان گر اثرینیست در این مُلک

گلزار تو باغی ز گلستانبهشت است

آئینه در آئینه پراز نور خدائی است

گنجینۀ اسرار فراوانبهشت است

صحن حرم توست تجلیگه توحید

ایوان پر از نور تو،ایوان بهشت است

بر روضۀ مینوی تو افتادهنگاهش

خورشید اگر واله وحیران بهشت است

تا آن که نصیبی برداز خدمت این باغ

شوق حرمت بر سر رضوان بهشت است

آهو نه همین گشت پناهندهبه لطفت

آهوی حریمت ز غزالان بهشت است

قهر تو بود نامۀ سربستۀدوزخ

مهر تو کلید در بُستان بهشت است

هرکس که نهد سر به غبار حرم تو

پیداست که آسوده بهدامان بهشت است

آنقدر رئوفی تو کهاز حُسن مرامت

هرکس شده مهمان تو،مهمان بهشت است

در صحن و سرای حرمت دیدۀ گریان

پیش نظرم غنچۀ خندان بهشت است

در این حرم قدس«وفائی»همۀ عمر

مهمان کرم خانۀ الوان بهشت است



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : 1 فروردين 1387برچسب:امام رضا(ع)-مدح ومناجات,شعرامام رضا,امام هشتم ,هیئت زینبیون,محرم ,اشعارمحرم,امام رضا(ع)-مدح ومناجات,شعرامام رضا,امام هشتم ,هیئت زینبیون,محرم ,اشعارمحرم,امام رضا(ع)-مدح ومناجات,شعرامام رضا,امام هشتم ,هیئت زینبیون,محرم ,اشعارمحرم,امام رضا(ع)-مدح ومناجات,شعرامام رضا,امام هشتم ,هیئت زینبیون,محرم ,اشعارمحرم,امام رضا(ع)-مدح ومناجات,شعرامام رضا,امام هشتم ,هیئت زینبیون,محرم ,اشعارمحرم,امام رضا(ع)-مدح ومناجات,شعرامام رضا,امام هشتم ,هیئت زینبیون,محرم ,اشعارمحرم,امام رضا(ع)-مدح ومناجات,شعرامام رضا,امام هشتم ,هیئت زینبیون,محرم ,اشعارمحرم,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» زندگینامه امام رضا(ع)

زندگینامه امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)

مقدمه:

امام علی ‌بن موسی‌الرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام می‌باشند.

ایشان در سن 35 سالگی عهده‌دار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختی‌ها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می‌نماییم.

 

نام، لقب و کنیه امام:

نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" می‌باشد. امام محمد تقی (علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می‌فرمایند: "خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده‌اند و ایشان را برای امامت پسندیده‌اند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بود‌ند."

یکی از القاب مشهور حضرت "عالم آل محمد" است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان می‌باشد. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش "جنبه علمی امام" آمده است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان می‌باشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن می‌گردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی‌تواند سرچشمه گرفته باشد.

پدر و مادر امام:

پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامیشان "نجمه" نام داشت.

تولد امام:

حضرت رضا (علیه السلام) در یازدهم ذیقعدﺓ الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که: "هنگامی‌که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌کردم و وقتی به خواب می‌رفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر "لااله‌الاالله" را از شکم خود می‌شنیدم، اما چون بیدار می‌شدم دیگر صدایی بگوش نمی‌رسید. هنگامی‌که وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد؛ گویی چیزی می‌گفت."(2)

 نظیر این واقعه، هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است، از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است.(3)

زندگی امام در مدینه:

حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی می‌پرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست می‌داشتند و به ایشان همچون پدری مهربان می‌نگریستند. تا قبل از این سفر، با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.

 امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه می‌فرمایند: "همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچه‌های شهر مدینه عبور می‌کردم، عزیرتر از من کسی نبود. مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من می‌آوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم مگر اینکه این کار را انجام می‌دادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مى‌نگریستند."

امامت حضرت رضا (علیه السلام):

امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله و علیه و اله) اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونه‌ای از آنها اشاره می‌نماییم.

 یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام) می‌گوید: «ما شصت نفر بودیم که موسی بن‌جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود: "آیا می‌دانید من کیستم؟" گفتم: "تو آقا و بزرگ ما هستی." فرمود: "نام و لقب من را بگویید." گفتم: "شما موسی بن جعفر بن محمد هستید." فرمود: "این که با من است کیست؟" گفتم: "علی بن موسی بن جعفر." فرمود: "پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من می‌باشد."»(4) در حدیث مشهوری نیز که جابر از قول نبى ‌اکرم نقل می‌کند امام رضا (علیه السلام) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شده‌اند. امام صادق (علیه السلام) نیز مکرر به امام کاظم می‌فرمودند که "عالم‌ آل محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو می‌باشد."

اوضاع سیاسی:

 مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که می‌توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد:

 ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون.

1-      پنج سال بعد از‌ آن که مقارن با خلافت امین بود.

2-      پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.

 مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام) همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبت‌های اسفبار برای علویان (سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوشش‌های فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام) می‌شد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین در فساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت، از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو می‌توانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم.

اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و او را به قتل برساند و لباس قدرت را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف و اکناف مملکت اسلامی جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید و فضل ‌بن ‌سهل را که مردی بسیار سیاستمدار بود، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید می‌کرد علویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه و قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت دو دستگی در خلافت، هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار عَلم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکار بر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش می‌کردند، انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر می‌خواستند و این، بر اثر ستم‌ها و نارواییها و انواع شکنجه‌های دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. از این رو مأمون درصدد بر آمده بود تا موجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحران‌هایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایه‌های قدرت خود، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعه‌ای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام کناره‌گیری کند، زیرا حساب می‌کرد نتیجه از دو حال بیرون نیست، یا امام می‌پذیرد و یا نمی‌پذیرد و در هر دو حال برای خود او و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر، بنابر شرطی که مأمون قرار می‌داد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروه‌ها و فرقه‌های مسلمانان تضمین می‌کرد. بدیهی است برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خشنودی به حکومت می‌نگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی می‌کردند و او را به عنوان جانشین امام می‌پذیرفتند. از طرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تایید امام می‌دانستند لذا قیامهایی که بر ضد حکومت می‌شد جاذبه و مشروعیت خود را از دست می‌داد.

 او می‌اندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایشان را به اجبار ولیعهد خود می‌کند که در اینصورت بازهم خلافت و حکومت او در میان مردم و شیعیان توجیه می‌گردد و دیگر اعتراضات و شورشهایی که به بهانه غصب خلافت و ستم، توسط عباسیان انجام می‌گرفت دلیل و توجیه خود را از دست می‌داد و با استقبال مردم و دوستداران امام مواجه نمی‌شد. از طرفی او می‌توانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند. همچنین او گمان می‌کرد که از طرف دیگر شیعیان و پیروان امام، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند داد و امام جایگاه خود را در میان دوستدارانش از دست می‌دهد.

سفر به سوی خراسان:

مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه، خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد، بیاورند. مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه، جبل، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعه‌نشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال می‌داد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر می‌شد. لذا امام را از مسیر بصره، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیز پیوسته حضرت را زیر نظر داشتند و اعمال امام را به او گزارش می‌دادند.

حدیث سلسلة الذهب:

در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف می‌فرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه می‌شد. از جمله هنگامیکه امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروه‌های بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: "ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می‌دهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد." امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق می‌گریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه می‌زدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می‌خواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: "کلمه لااله‌الاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود." سپس امام فرمودند: "اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم."

 این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لااله‌الاالله که مقوم اصل توحید در دین می‌باشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام می‌باشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت می‌دانند.

ولایت عهدی:

باری، چون حضرت رضا (علیه السلام) وارد مرو شدند، مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت: "همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام) هیچ کس را بهتر و صاحب حق‌تر به امر خلافت از علی بن موسی رضا (علیه السلام) ندیدم." پس از آن به حضرت رو کرد و گفت: "تصمیم گرفته‌ام که خود را از خلافت خلع کنم و آن را به شما واگذار نمایم." حضرت فرمودند: "اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض نمایی." مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند:‌ "هرگز قبول نخواهم کرد." وقتی مأمون مأیوس شد گفت: "پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید." این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه طول کشید و حضرت قبول نمی‌فرمودند و می‌گفتند: "از پدرانم شنیدم، من قبل از تو از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت در کنار هارون ‌الرشید دفن خواهم شد." اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجاکه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد. لذا حضرت فرمودند: "اینک که مجبورم، قبول می‌کنم به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم." مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت، دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: "خداوندا! تو می‌دانی که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛ پس مرا مؤاخذه نکن همان گونه که دو پیغمبر خود یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نکردی. خداوندا، عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی."

جنبه علمی امام:

مأمون که پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام و اعتبار بی‌همتای امام را در میان ایشان می‌دید می‌خواست تا این قداست و اعتبار را خدشه‌دار سازد و از جمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل جلسات مناظره‌ای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را از نظر علمی شکست داده و وجهه علمی امام را زیر سوال ببرند که  شرح یکی از این مجالس را می‌آوریم:

 "برای یکی از این مناظرات، مأمون فضل بن سهل را امر کرد که اساتید کلام و حکمت را از سراسر دنیا دعوت کند تا با امام به مناظره بنشینند. فضل نیز اسقف اعظم نصاری، بزرگ علمای یهود، روسای صابئین (پیروان حضرت یحیی)، بزرگ موبدان زرتشتیان و دیگر متکلمین وقت را دعوت کرد. مأمون هم آنها را به حضور پذیرفت و از آنها پذیرایی شایانی کرد و به آنان گفت: "دوست دارم که با پسر عموی من (مأمون از نوادگان عباس عموی پیامبر است که ناگزیر پسر عموی امام می‌باشد.) که از مدینه پیش من آمده مناظره کنید." صبح روز بعد مجلس آراسته‌ای تشکیل داد و مردی را به خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد و حضرت را دعوت کرد. حضرت نیز دعوت او را پذیرفتند و به او فرمودند: "آیا می‌خواهی بدانی که مأمون کی از این کار خود پشیمان می‌شود." او گفت: "بلی فدایت شوم." امام فرمودند: "وقتی مأمون دلایل مرا بر رد اهل تورات از خود تورات و بر اهل انجیل از خود انجیل و از اهل زبور از زبورشان و بر صابئین بزبان ایشان و بر آتش‌پرستان بزبان فارسی و بر رومیان به زبان رومی‌شان بشنود و ببیند که سخنان تک ‌تک اینان را رد کردم و آنها سخن خود را رها کردند و سخن مرا پذیرفتند آنوقت مأمون می‌فهمد که توانایی کاری را که می‌خواهد انجام دهد ندارد و پشیمان می‌شود و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم." سپس حضرت به مجلس مأمون تشریف ‌فرما شدند و با ورود حضرت، مأمون ایشان را برای جمع معرفی کرد و سپس گفت: "دوست دارم با ایشان مناظره کنید." حضرت رضا (علیه السلام) نیز با تمامی آنها از کتاب خودشان درباره دین و مذهبشان مباحثه نمودند. سپس امام فرمود: "اگر کسی در میان شما مخالف اسلام است بدون شرم و خجالت سئوال کند." عمران صایی که یکی از متکلمین بود از حضرت سؤالات بسیاری کرد و حضرت تمام سؤالات او را یک به یک پاسخ گفتند و او را قانع نمودند. او پس از شنیدن جواب سؤالات خود از امام، شهادتین را بر زبان جاری کرد و اسلام آورد و با برتری مسلم امام، جلسه به پایان رسید و مردم متفرق شدند. روز بعد حضرت، عمران صایی را به حضور طلبیدند و او را بسیار اکرام کردند و از آن به بعد عمران صایی خود یکی از مبلغین دین مبین اسلام گردید.

 رجاء ابن ضحاک که از طرف مأمون مامور حرکت دادن امام از مدینه به سوی مرو بود، می‌گوید: «آن حضرت در هیچ شهری وارد نمی‌شد مگر اینکه مردم از هر سو به او روی می‌آوردند و مسائل دینی خود را از امام می‌پرسیدند. ایشان نیز به آنها پاسخ می‌گفت و احادیث بسیاری از پیامبر خدا و حضرت علی (علیه السلام) بیان می‌فرمود. هنگامی که از این سفر بازگشتم نزد مأمون رفتم. او از چگونگی رفتار امام در طول سفر پرسید و من نیز آنچه را در طول سفر از ایشان دیده بودم بازگو کردم. مأمون گفت: "آری، ای پسر ضحاک! ایشان بهترین، داناترین و عابدترین مردم روی زمین است."»

اخلاق و منش امام:

خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونه‌ای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار می‌کرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمی‌نمود.

 یکی از یاران امام می‌گوید: "هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند. هرگز نیازمندی را که می‌توانست نیازش را برآورده سازد رد نمی‌کرد در حضور دیگری پایش را دراز نمی‌فرمود. هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگویی کند. خنده او قهقهه نبود بلکه تبسم می‌فرمود. چون سفره غذا به میان می‌آمد، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش می‌نشاند و آنان همراه با امام غذا می‌خوردند. شبها کم می‌خوابید و بسیاری از شبها را به عبادت می‌گذراند. بسیار روزه می‌گرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمی‌کرد. کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت. بیشتر در شبهای تاریک، مخفیانه به فقرا کمک می‌کرد."(5) یکی دیگر از یاران ایشان می‌گوید: "فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت می‌کرد، خود را می‌آراست (لباسهای خوب و متعارف می‌پوشید).(6) شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: "ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمی‌گیریم."(7)

 شخصی به امام عرض کرد: "به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت اجداد، به شما نمی‌رسد." امام فرمودند:" تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار، آنان را بزرگوار ساخت."(8)

 مردی از اهالی بلخ می‌گوید: "در سفر خراسان با امام رضا (علیه السلام) همراه بودم. روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم: "فدایت شوم بهتر است اینان بر سفره‌ای جداگانه بنشینند." امام فرمود: "ساکت باش، پروردگار همه یکی است. پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است."(9)

 یاسر، خادم حضرت می‌گوید: «امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود: "اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق می‌افتاد که امام ما را صدا می‌کرد و در پاسخ او می‌گفتند: "به غذا خوردن مشغولند." و آن گرامی می‌فرمود: "بگذارید غذایشان تمام شود."»(10)

 یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت: "من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج بازگشته‌ام و خرجی راه را تمام کرده‌ام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند مانده‌ام." امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و از پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود: "این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی."

 آن شخص نیز دینارها را گرفت و رفت. از امام پرسیدند: "چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟" فرمود: "تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم."(11)

 امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمی‌کردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول می‌داشتند.

 یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) می‌گوید: «روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنایی بودند. امام در میان آنها غریبه‌ای دید و پرسید: "این کیست؟" عرض کردند: "به ما کمک می‌کند و به او دستمزدی خواهیم داد." امام فرمود: "مزدش را تعیین کرده‌اید؟" گفتند: "نه هر چه بدهیم می‌پذیرد." امام برآشفت و به من فرمود: "من بارها به اینها گفته‌ام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید. کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد، کاری انجام می‌دهد، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان می‌کند مزدش را کم داده‌ای ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کرده‌ای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی، هر چند کم و ناچیز باشد؛ می‌فهمد که بیشتر پرداخته‌ای و سپاسگزار خواهد بود."»(12)

 خادم حضرت می‌گوید: «روزی خدمتکاران میوه‌ای می‌خوردند. آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند. حضرت رضا (علیه السلام) به آنها فرمود: "سبحان الله اگر شما از آن بی‌نیاز هستید، آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید."»

مختصری از کلمات حکمت‌آمیز امام:

امام فرمودند: "دوست هر کس عقل اوست و دشمن هر کس جهل و نادانی و حماقت است."

امام فرمودند: "علم و دانش همانند گنجی می‌ماند که کلید آن سؤال است، پس بپرسید. خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امر چهار طایفه دارای اجر می‌باشند: 1- سؤال کننده 2- آموزنده 3- شنونده 4- پاسخ دهنده."

امام فرمودند: "مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است."

امام فرمودند: "چیزی نیست که چشمانت آنرا بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است."

امام فرمودند: "نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است."

شهادت امام:

 در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخن‌های دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخن‌هایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهر‌آلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد. مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام از آن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر، قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری قمری امام رضا (علیه السلام) به شهادت رسیدند.

تدفین امام:

به قدرت و اراده الهی امام جواد (علیه السلام) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ایشان را غسل داده و بر آن نماز گذاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : سه شنبه 26 شهريور 1392برچسب:زندگینامه امام رضا(ع) ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,مشهد,هیئت زینبیون,زندگینامه امام رضا(ع) ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,مشهد,هیئت زینبیون,زندگینامه امام رضا(ع) ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,مشهد,هیئت زینبیون,زندگینامه امام رضا(ع) ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,مشهد,هیئت زینبیون,زندگینامه امام رضا(ع) ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,مشهد,هیئت زینبیون,زندگینامه امام رضا(ع) ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,مشهد,هیئت زینبیون,زندگینامه امام رضا(ع) ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,مشهد,هیئت زینبیون,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» اشعارولادت امام رضا169

اللهّم صلّ علی   علی ابن موسی الرّضا ...

                                                   صلوات خدا به تو که بضعه‌ی پیغمبری

صلوات خدا به تو که آیه ای از کوثری

                                                                    صلوات خدا به تو که چون گلی معطّری

صلوات خدا به تو که جلوه ای از داوری

اللهم صلّ علی علی ابن موسی الرّضا ...

                                                                   خدا از من رضا شود گر قلب تو رضا شود

از فیض تو هر شوره زار گلشنی با صفا شود

                                                                              بیماریِ جان و دلم در حَرَمت صفا شود

گواهیِ نوکری ام با دست تو امضا شود

اللهم صلّ علی علی ابن موسی الرّضا ...

                                                                                           منم منم آنکه کند هر لحظه هر جا یاد تو

خوانم خوانم إذن دخول دمِ بابُ الجوادِ تو

                                                                                            بستم آقا دخیلِ جان بر پنجره فولاد تو

کبوترم کبوترم در صحنِ گوهرشادِ تو

اللهم صلّ علی علی ابن موسی الرّضا ...

                                                                    من سائلی در مانده ام صدقه بر گدا بده

مُرده ام از فرط گنه بر روحِ من بقا بده

                                                                     اشک و سوز و حالِ دعا بر منِ بی نوا بده

جان مرا از من بگیر به من یک کربلا بده

اللهم صلّ علی علی ابن موسی الرّضا ...

از لطف و کرم حیّ داور         غنچه زد گل موسی ابن جعفر

دلبر نازنین ما آمد                            امام هشتمین ما آمد

ای حجّت خدا        جانم امام رضا...

یا مولا یا علی ابن موسی الرضا...

*سوره ی عشق پیغمبر آمد        آیه ی رحمت کوثر آمد

رئوف و مهربان و بی همتا       نور خدا ، گل پسر زهرا(س)

ای شمس اولیا           جانم امام رضا...

یا مولا یا علی ابن موسی الرضا...

*در جشن با شکوه و میلادت      دل گشته زائر گوهرشادت

بهشت دل مرقد تو آقا               قبله ی جان مشهد تو آقا

ای آبروی ما       جانم امام رضا...

یا مولا یا علی بن موسی الرضا...

*می شوم تا نمایم یاد تو        دَخیل پنجره فولادِ تو

از تو وصالِ دلربا خواهم      تذکره ی کرببلا خواهم

بر دل صفا بده       یک کربلا بده

نور حق در هر فضا           حاکم مُلکِ قضا

ای عزیز مرتضی    یا علی موسی الرّضا...

یا علی موسی الرضا...

یابن الزهرا(س) کن نظر      بر گدایان درت

تا شویم ای با وفا      نوکری در محضرت

یا علی موسی الرضا...

من کیم شرمنده ای غرقِ در جرم و خطا

تا خدا راضی شود   تو بِشو از من رِضا

یا علی موسی الرضا...

با دعای فاطمه(س)می نمایم یاد تو

ای بهشت عاشقان صحنِ گوهرشادِ تو

یا علی موسی الرضا...

ای ضریح قدسی ات کعبه ی لطف و وفا

گنبدت چون قبله و مرقدت دارُالشّفا

یا علی موسی الرضا...

یا رضا می گوییم و دل خدایی می شود

در حریمت هر دلی کربلای می شود

یا علی موسی الرضا...

بهر دیدار حبیب بر محّب توشه بده

بر گدایانِ درت رزق شش گوشه بده

یا علی موسی الرضا...

علی ابن موسی الرّضا ...

 

-----

 

غزل خونن، همه ی ابرا، مردم دنیا، لاله های صحرا

اومد دنیا، پسر زهرا ،قمر زهرا ،ثمر زهرا

امشب بخون با شادی سوره ی قدر و کوثر

عیدی به ما محبّین میده موسی ابن جعفر

علی ابن موسی الرضا ...

آره امشب، زِ رخ زهرا(س)، گل محبّت زده جوونه

در این مولود، لبِ فرشته، به شور وشادی مدیحه میخونه

رئوف آل طه مولای ما خوش آمد

خورشید هشتم حق ، امام رضا خوش آمد

علی ابن موسی الرّضا ...

دلم وقتی، میشه مکدّر میده آقا یک نور مجدد

زمانی که، میگیره این دل میزنه پر سوی شهر مشهد

میرم و از امامم نور و عطا می گیرم

پشت پنجره فولاد یه کربلا می گیرم

علی ابن موسی الرّضا رویامه     علی ابن موسی الرّضا دنیامه

تو دو عالم افتخارِ من اینه             علی ابن موسی الرّضا آقامه

*همیشه درد بی سامانی ام را با امید خاک بوسیِ حریمت می دهم تسکین

و با رویای دیدارِ ضریحِ با صفایت می رسانم شام را بر صبح،چه رویایی،

چه رویاهای زیبایی که اینها از عنایات علی و مادرت زهرا(س)

شود تصویر نابش در دلم پیدا،شکوهِ جلوه ی عشقِ علی موسی الرّضا

پیدا در این رخسار و سیمامه...

علی ابن موسی الرضا رویامه...

--------------

 

*کبوترهای قلبم عاشقانه می پرند از دل به روی شاخه ی شمشاد ،

سوی صحن گوهرشاد و بر لب زمزمه دارند یاالله ممنونیم ما را

آشنا کردی،اسیر دلربا کردی،وَجَلدِ آستانِ قدسِ مولامان رضا کردی،

چه صحنی،چه حریمی،چه مزاری،چه کراماتی از این آقا عیان گردیده بر عالم،

نسیم عاشقی آید در این درگه ز جنّت در مثل همچون گلی که مست می گردد

ز طعمِ بوسه ی شبنم وَ آن ابری که می بارد به شادی دم به دم نم نم،بیا مدحی بخوانیم

از امام عشق جویان همه عالم،رئوف آل طه و عزیز کلّ دلها و گل زیبای باغ عشق زهرا(س) و

رضا فرزند مولا و چو مادر پاره ای ازقلب طاها و تمام فیض دنیا و بهشت نور عقبا

و تولّی و تبرّی و دل آرا و مصفّایی که نامِش لحظه لحظه وردِ لبهامه...

علی ابن موسی الرضا رویامه...

*اگر مولا دهد جلوه،کند لطفی،همیشه خادم این آستان قدس می مانم،

همیشه در رهِ عشقش تَفَعُّل می زنم بر حافظ و در بزم یلدای ولای او الا یا ایها السّاقی

ز نور شمع جمع یار می خوانم قسم بر لاله و نسرین قسم بر سوسن و نرگس که این گل

از همه گلهای عالم هست زیباتر و نَتوان بی مَدَد،دم از گلِ گلزار زهرا(س) زد

چو می گویی رضا،حیدر به جنّت گویدت جانم،بیا پس قدر این نعمت بدانیم

و دمادم سجده ی شکرِ ولای او بخوانیم و همیشه با نماز و بندگی و فیض تقوی، سائل این در بمانیم و

 ز دل هر عشق جز عشق علی موسی الرضا را ما برانیم و نهال آرزویش را به خاک جان نشانیم

و به دنیا از شرف پوشیم از الیاف سوز عشق و حبّ و عاشقی و بندگی و نوکری جامه

علی ابن موسی الرضا رویامه...

سرود ولادت امام رضا (ع)

امام رضا (ع)

دیده بگشا تماشا کن خدا را

روی ماه علی موسی الرضا را

ای گل خوشبو    سلسله گیسو

خوش آمدی خوش آمدی  ضامن آهو

ای رضا جان   ای رضا جان  ای رضا جان

چون بهشت خدا بیت ولا شد

لیله ی عید میلاد رضا شد

ای مه دلجو     ای مرتضی خو

خوش آمدی خوش آمدی  ضامن آهو

ای رضا جان   ای رضا جان  ای رضا جان

ذکر لبها شنیدن دارد امشب

خنده ی نجمه دیدن دارد امشب

موسی جعفر     گوید مکرر

خوش آمدی خوش آمدی  ضامن آهو

ای رضا جان   ای رضا جان  ای رضا جان

لاله ی باغ زهرا را ببوئید

لب گشوده همه با هم بگوئید

ماه شب ما  ذکر لب ما

خوش آمدی خوش آمدی  ضامن آهو

ای رضا جان   ای رضا جان  ای رضا جان

سیدمحسن حسینی

*****

مژده ای شیعیان  جشن ولادت هشتمین رهبر است  گل زهرا

پسر فاطمه پاره ای از تن و جان پیغمبر است  گل زهرا

فرشتگان می دهند این ندا    خوش آمدی  علی موسی الرضا

مولا مولا  یابن زهرا مدد        مولا مولا  یابن زهرا مدد

این گل احمدی  قبله ی هفتم و حجت هشتم است  نور ایزد

ماه نورانی موسی جعفر است  وارث حیدر است جان احمد

فرشتگان می دهند این ندا    خوش آمدی  علی موسی الرضا

مولا مولا  یابن زهرا مدد        مولا مولا  یابن زهرا مدد

ای شه ارض طوس  میر شمس الشموس  یا انیس النفوس ای رضا جان

جان آن مادر پهلو شکسته ات یک نظر کن تو بر این محبان

فرشتگان می دهند این ندا    خوش آمدی  علی موسی الرضا

مولا مولا  یابن زهرا مدد        مولا مولا  یابن زهرا مدد

یارب امشب قسم به شه اولیا  خسرو عالمین  یا الهی

کن نصیب همه سفر کربلا نجف و کاظمین یا الهی

فرشتگان می دهند این ندا    خوش آمدی  علی موسی الرضا

مولا مولا  یابن زهرا مدد        مولا مولا  یابن زهرا مدد

 

 

*********

آب حکمت از دمِ تیغ بیانش ریخته
تا حروف اسم اعظم از زبانش ریخته
اصل عصمت، برگ حکمت، بار رحمت سر زده است
هر کجا لطف از دل و دست و زبانش ریخته
رمزِ تسخیر پری در پلکهایش خفته است
سرِّ اعداد نجوم از دیدگانش ریخته
سرو بالای کمرْ باریکِ باغِ سرمدی
ایزد از نوک قلم طرح میانش ریخته
تا افق بر صفحۀ صحرا ضمانت خواه او
نقطه چین ردپای آهوانش ریخته
ننگ صیادی که قصد آهوان او کند
جوی شرم از پهلوی تیر و کمانش ریخته
از مدینه آمده است و هر قدم روییده گل
در بیابانی که گرد کاروانش ریخته
شد طلای حکمت از هُرم کلام او مذاب
زآن حدیثی کز لب گوهر فشانش ریخته
مهرِ تابانِ خراسان، اینکه در هر گوشه‌ای
ردپایی از دل غربت نشانش ریخته
آبِ حوضش اشک حور و سنگفرش صحن را
پولکِ پلکِ پری تا آستانش ریخته
هست انگشت فرشته بر ضریح او دخیل
سوخته بال ملک در شمعدانش ریخته
دستۀ کروبیان نقّاره‌زن بر در گهش
نور از گلدستۀ پاک ازانش ریخته
بی شک از رشک شفاعتهای او ابلیس هم
اشک، گرد گنبد دارالامانش ریخته...

ز شوق کیست یارب اینچنین گمکرده راه آهو
که هر جا می‌رسد جای دگر دارد نگاه آهو
نگاهش محملِ کیفیتِ شام غریبان است
چه غم دارد خدایا در شبِ چشمِ سیاه آهو؟
همه سرمایه‌اش داغ است و سودش اشک تنهایی
چو شمعش نیست استعداد کسب مال و جاه، آهو
به چشم حلقۀ دام، اعتبارِ عذرِ غفلت را
ندارد جز نگاه بیگناه خود، گواه آهو
وگر عذرِ نگاهِ بی‌گناهش بی‌ثمر افتد
ندارد غیرِ لطفِ ضامن آهو، پناه آهو
که آن آیینهْ حضرت چونکه عرض جلوه می‌فرمود
هزار آهو پی‌اش می‌آمد از حسرت که آه، آه، او
به کهساری که مهتابِ خرامش سایه اندازد
شراری می‌شود هر سنگ و می‌افتد به راه، آهو
توانَد شب به شب از دور نور گنبدش بیند
نیابد گر چه روزی بار در آن بارگاه آهو
تواند شب به شب در دشت غربت صید عطرش را
به صد امید بنشیند به راهش تا پگاه آهو
نسیم نوبهار رحمت است و در قدمهایش
به زاری می‌گذارد سر به تقلیدِ گیاه آهو
از آن روزی که چشمانش ضمانت خواه چشمش شد
هزاران رود، خجلت بُرد و آمد عذرخواه، آهو
بنازم فرّ آن سلطان که چون در صید دل آید
برانگیزد هزاران دشت از گردِ سپاه آهو
در آن کشور که منشور عدالت گستر آمد او
نگردد ناامید آدم، نماند بی پناه آهو
چه نیکو فال من آمد، کز این سرگشتگی‌ها باز
به پابوس تو آمد شعرم این گمکرده راه آهو...-

به دیدار تو آمد یک سحر با چشم تر شبنم
ندیده صبح دیدار تو گم شد از نظر شبنم
گره واکن دخیلش را که فردا صبح خواهی دید
که بندد کوله بار از اشک خود وقت سفر شبنم
ز عطر حسن یوسف یک نظر پیمانه‌اش پر کن
که غیر از قطرۀ اشکی ندارد ما حضر، شبنم
زلالی آنقدر، در دیدۀ گلها نمی‌آیی
که رویت را نخواهد دید در خوابش مگر شبنم
ز بس رنگ خیالش نازک است این گل، به هر وقتی
که می‌خواهد بخوابد می‌گذارد زیر سر شبنم
کند آغوش باز آنجا که یادت می‌خرامد، گل
رود از هوش گر روزی کنی بر او گذر، شبنم
چنان غرق تماشای تو گشته چون گل نرگس
که تا پرپر شود عکس تو را گیرد به بر شبنم
به بوی شام زلفت چون صبا شد لاله صاحبدل
شد از آیینۀ صبح رخت صاحبنظر، شبنم
برایش یک تبسم از تو عمر جاودان باشد
ندارد شکوه‌ای از عمر کوتاهش اگر شبنم
چه می‌داند که دل بر جلوۀ عالم نمی‌بندد
مگر از دولت صبح دگر دارد خبر شبنم؟
وگر این راز خواهی پاک کن آیینۀ دل را
که محرم نیست با اسرار این گلشن مگر شبنم
مرا از صبحِ دیدار گل و شبنم حکایت‌هاست
و لیکن گل نه هر گل گویم و شبنم نه هر شبنم
مراد از شبنم، اشکِ زائرِ کوی رضا باشد
مراد از گل همان قصرِ هزار آیینه در شبنم
گلی خفته است در آن روضه، نامش معبد گلها
همه جامه به بر شبنم، همه چترش به سر شبنم
خوشا آن دم که سرزد از خراسان آن گلِ ختمی
همه بام و در آمد گل، همه کوی و گذر، شبنم
گل‌آرا مرکب صبح آنچنان زد خیمه بر این دشت
که از خاور به راهش فرش شد تا باختر، شبنم
از این شرحی که گفتم می‌شود معلوم از آن گل
کرامت می‌برد چشمی که دارد بیشتر شبنم
مپرس از سرّ اعداد کراماتش که ممکن نیست
شعاع بی‌نهایت آسمان تقسیم بر شبنم
کنون از خوبی آن گل بگویم کز حدیث او
!همان بهتر که سازد قصۀ خود مختصر شبنم
به بازار دو عالم رفتم و دیدم فراوان گل
ندیدم حسن رویش را نه در این گل، نه در آن گل
نه در این عالم از خوبی نظیر روی او دیدم
نه در آن عالم آمد مثل او در ديدة جان، گل
به چشم جان و دل دیدم ز باغ روشن عصمت
به غیر از چارده گل نیست در گلزار امکان، گل
گل اوّل رسول اعظم آمد آنکه مجموع است
صفای چارده گل در بهارِ آن گل‌افشان گل
همه گلها یک از یک خوبتر دیدم که از آن جمع
رئوفی آمد و روزی به دستم داد از احسان گل
دهُم گل آنکه گر خواهی نشان و نام او گویم
گلی در روضۀ رضوان رضا و در خراسان گل
نثار خاک پایش هر چه گل در هر دو عالم شد
از این پس گل فروشان نیز نفْروشند ارزان گل
روایتهاست از او بر زبان رود، ماهی، ماه
حکایت‌هاست از او در میان باد، باران، گل
از آن چون برق کوتاهست عمر گل که در عالم
به دنبال غبار مرکبش آید شتابان گل
چنان افتان و خیزانند از مستی او در باغ
که سرو افتاده از پا و گرفته دست مستان، گل
شده از رشک بالایش همه یک پای چوبین، سرو
شده از حیرت رویش همه یک چشم حیران، گل
به رؤیا هر که بیند مرکبش را کی کند حیرت
اگر بیند که بر سر چتر دارد در بیابان گل
اگر نام تمام دانش‌آموزان «رضا» باشد
نشیند یک به یک بر نیمکتهای دبستان، گل
نشاید از ولای او به ترک جان و سر برگشت
نشاید کرد از باد هوس‌ها شمعِ ایمان گل

در ولا فصل الخطاب نامۀ ایمان رضاست
آنکه بر فضلش گواهی می‌دهد قرآن رضاست
در «رضی الله عنهم ورضو» عنوان رضاست
چون«رضا» بر«صبر»هم دارد شرف، سلطان رضاست

 

برتر از یعقوب و بیش از یوسف کنعان رضاست
در دل ایّوب و نور موسیِ عمران رضاست
غم رضا شادی رضا و دل رضا و جان رضاست
از دل و از جان چه گویم جان رضا جانان رضاست

عده‌ای او را مسیحِ آل احمد خوانده‌اند
همچو جدّش عالِمِ آل محمّد خوانده‌اند
در دل ظلمت رضا را نور ایزد خوانده‌اند
در کرامت چشمۀ الطاف بی حد خوانده‌اند
بازش از روح القُدُس عبد مؤیّد خوانده‌اند
صیت نامش در همه دوران سرآمد خوانده‌اند
نام فضلش در همه عالم زبانزد خوانده‌اند
هر که می‌گوید رضا این است، بیش از آن رضاست

شهرت یعقوب در صبر و رضایش گفته‌اند
فضل یوسف را به پرهیز از خدایش گفته‌اند
حسن یوسف دیده‌اند و ماجرایش گفته‌اند
نام ابراهیم با عهد و وفایش گفته‌اند
قول اسماعیل را هم در قفایش گفته‌اند
داستان هاجر و سعی و صفایش گفته‌اند
از ید تابان موسی و عصایش گفته‌اند
آنكه وصف لطف و خوبيهاي او نتْوان، رضاست

من شهادت می‌دهم خود شافع محشر علی است
نور حق، جان و دلِ زهرا و پیغمبر علی است
آن قسیم نار و جنّت، ساقی کوثر علی است
در فلک سرور علی و بر دو عالم سر علی است
اوست سلطان سریر «انّما» سرور، علی است
نور حق در احمد است و نور احمد در علی است
هم خلافت ختم بر آل علی و بر علی است
چون تجلّای علی در عالم امکان رضاست

هم خلافت ختم بر او، هم ولايت را تمام
در مقام او سرودن چیست؟ شرح ناتمام

تشنگان چشمۀ آل عبا، هذالامام!
ساقی جام کرامت، حضرت صاحب مقام
بهترین فرزند نور، آیینۀ خیرالانام
گر زمن خواهد کسی کو را نشان گویم به نام
«بضعة فی الطوس منی» خوانَدش جد کرام
آنکه در طوس است چون سرّ خدا پنهان، رضاست

کیست این از «جنۀ الفردوس» باب هشتمین
در خراسان پاره‌ای از جسم خیرالمرسلین
چشمه‌ای از آفتابِ «رحمۀ للعالمین»
با سر انگشتش چو موسی چشمه روید از زمین
مرقدش انگشتر مُلک خراسان را نگین
خادمِ درگاه او را شهپر روح الامین
آسمانش در تولا بر زمین ساید جبین
مهر اهل البیت، صاحبْ سفرۀ احسان رضاست
!
ای که از فضل شما گویند قول مختلف
هر کسی بر لطف و احسانت به نوعی معترف
ای خوش آن زائر که گردد در حریمت معتکف
از صراط المستقیمت دل نگردد منحرف

ای شده در روی تو حُسن الهی منکشف
یارب این مهر ولا در دل نگردد منکسف
رمز «رضوانٌ من الله» است در را، ضاد، الف
آنکه دربانی بابش منصب رضوان، رضاست

ما سوی گر لااله است آنسوی الاّ رضاست
محمل عطر گل گلزار اعطینا رضاست
خم رضا ساقی رضا و می رضا مینا رضاست
سر رضا سرور رضا مولا رضا آقا رضاست
عصمت یوسف رضا و غربت یحیی رضاست
جلوة احمد رضا عیسی رضا موسی رضاست
گرنشان خواهی که این قصرسلیمان یا رضاست
آنکه بزمش نیست یکدم‌ خالی ازمهمان،رضاست

سایۀ لطف تو هرگز از سر ما نیست کم
چون تو هستی در دل ما، در دل ما نیست غم
تا که جان دارد زند دل از ولای دوست، دم
دشمنت را خوار دارم، دوستت را دوست هم
شوق دیدار تو دارم یا رضاجان دم به دم
کی دهی بارم خدا را باز هم در آن حرم

گر کنی حاجتْ روایم، بر تولایت قسم
آنکه از شوق وصالش می‌سپارم جان، رضاست

این حریم امن یزدان است، ای دل «لاتخف»
در خراسانش شکفته هم مدینه هم نجف
موضع سرّ نبي، مرآتِ مهرِ «لوکشف»
انبیاء و اولیایش خاک بوسند از شرف
جن و انس از یک طرف، خیل ملک از یک طرف
غنچه غنچه می‌فروش و گل به گل ساغر به کف
ساقی رحمت که در کویش دو عالم بسته صف
آنکه هم بر این دهد انعام و هم بر آن رضاست

سیدالمظلوم یا من حبه حب الحسین
انت وجه الله فی الارض و نورالمشرقین
ای بقیع و سامرا و کربلا و کاظمین
هم مدینه هم نجف گل کرده در طوست به عین
مصطفی را پارۀ تن، بهر زهرا نورعین
تا قیامت مثل ثارالله بر ما از تو دین
ای ز شأنِ مادر تو: کاف و ها و یا و عین
گر کنیزِ «نجمه» گردد دختر عمران، رضاست

«آهوی دشت معاصی»! تا کجا اینسان، بایست!
گر همه عالم بگردی، ضامن آهو یکی است
آنکه بر درگاه فضلش مرغ و ماهی می‌گریست؛
آنکه حتی مور هم نومید احسانش نزیست؛
جز علی موسی الرضا، شافی و شافع کیست؟ کیست؟
گر که این در بارگاه لطف یزدان نیست، چیست؟
آنکه می‌گوید که در محشر شفاعت شرط نیست
قول او را مشنو و باور مکن، غفران رضاست

چشم دل وا كن علي‌موسي‌الرضا بي‌پرده است
تخت سلطان سرير انّما بي‌پرده است
آنكه جان بخشد به شير پرده‌ها بي‌پرده است
مظهر فضل علي شيرخدا بي‌پرده است
مشرق رب سموات العُلي بي‌پرده است
آفتاب رحمت و فضل و سخا بي‌پرده است
محرم طوس الرضا،‌ كربلا بي‌پرده است
آنكه با او كربلا گل كرده در ايران رضاست

ای دل امشب در خراسان رو به یاد مرتضی
قل «فَوَ ربّ السماء» إنّی لمجنون الرضا

کیست جز موسی الرضا مشمول فضلِ «اِرْتضی»
خیز و حسن عاقبت خواه از برِ «حُسن القضا»
یارب از اکرام خود کن حاجت ما را قضا
چون ملک بال و پری خواهم به شوق آن فضا
چون علی در علم و عدل و حکمت و حکم و قضا
تا ابد بر دشت جان شیعیان، باران رضاست

!خلق او خلق نبی، بوی نبی بوی رضا
!اوست مرآت علی، خوی علی خوی رضا
!در قیامت حضرت زهراست پهلوی رضا
!از کرامت شیعیان شرمندۀ روی رضا
!هست محراب ملائک طاق ابروی رضا
!روضۀ جنت مقام زائر کوی رضا
!یارب از عالم که دارد بخت آهوی رضا
!من که بر عالم نبخشم تاری از موی رضا
آنکه بر خاکش متاع جان کنم ارزان، رضاست

یا علی موسی الرضا، یا حضرت شمس الشموس
طوس با تو هفت اقلیم جهان را چون عروس
خاکیانت ریزه‌خوار و عرشیانت خاکبوس
ای شده سعدالسعود از مقدمت خیل نحوس
هر چه جز لطفت دریغ و هر چه جز فضلت فسوس
نور برهانت دهد رخت مسلمان بر مجوس
بر سلیمان معنیِ «من فضل ربی» شاه طوس
حجّتِ یوسف به «لولا أن رَأی برهان» رضاست

سرمۀ چشم دو عالم گردی از نعلین تو
تا قیامت بر سر ما هست مولا، دین تو
اتّحاد است از ولا بین خدا و بین تو
سلسبیل آورد در خاک خراسان، عین تو
خود سلام‌ات گفته جدِّ سیدالکونین تو
حضرت زهرا مبارک باد نورالعین تو!
عطر عترت، نور قرآن مجمع البحرین تو
سرّ «یَخرُج منهُمَا اللّؤلؤ وَ المرجان» رضاست

بنگريد ای عرشیان آیات بی تبدیل ر
منزل خيل ملائك، مهبط جبريل را
آنکه داده ذوالجلالش مسند تجلیل را
در ولای اوست معنا جملۀ تهلیل را
بر درش نقاره زن آورده اسرافیل را
در کرامتها گشاینده است رود نیل را

آن دَه و دو نانِ عیسی در سبد، انجیل را
سفرۀ اطعامِ «وجه الله» در قرآن، رضاست

همچو برمک دشمنانت «کالجَراد منتشر»
دشمنان خاندانت جمله «کذّابٌ أشِر»
چیست دنیا در نگاهت جیفه‌ای جویی کدر
ای تو مفتاح السما فضلت «بماءٍ مُنهَمِر»
«مقعد الصدق»ات حرم، «عند مَلیکٍ مقتدر»21
ای جهانی قائم آل شما را منتظر
در دل پاکت ز نور حضرت زهراست، سرّ
درِّ پنهان مهدی و دریای بی‌پایان رضاست

مینویسم سر خط نام خداوند رضا
شعر امروز بپرداز به لبخند رضا

آنکه با آمدنش آمده محشر چه کسی ست؟
از تو در آل نبی با برکت تر چه کسی ست؟

 

آنکه از آمدنش عشق بیان خواهد شد
" عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد "

آسمان! از سر خورشید تو خواب افتاده؟
یا که از چهره ی این طفل  نقاب افتاده؟

بی گمان حافظ چشمان تو ابروی تو بود
" دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود "

آسمان از نفسش یک شبه منظومه نوشت
روزی شعر مرا حضرت معصومه (س) نوشت

عدد سائل این خانه زیاد است امروز
شعر وارد شده از باب جواد است امروز

باز با لطف رضا (ع) کار من آسان شده است
کاظمین دلم امروز خراسان شده است

دوست دارم که بگردم حرم مولا را
بوسه باران کنم از یاد تو پایین پا را

بنویسید که تقویم بهاری بشود
روز او روز پسر نام گذاری بشود

خالق از دفتر توحید جناس آورده
جهل این قوم چرا چهره شناس آورده؟

شک ندارم که از این حیله ی ابتر مانده
رو سپیدیست که بر چهره ی کوثر مانده

به رضا (ع) طعنه زدن جای تأسف دارد
گر چه یعقوب شده، مژده ی یوسف دارد

این جوان کیست که معنای قیامت شده است
سند محکم اثبات امامت شده است

گندمی باشد اگر رخ نمکش بیشتر است
با پیمبر (ص) صفت مشترکش بیشتر است

این جوان کیست که سیمای پیمبر (ص) دارد
بنویسید رضا (ع) هم علی اکبر (ع) دارد

اهلبیت آینه ی بی مثل قرآن اند
این جوان کیست که از خطبه ی او حیرانند؟

نسل در نسل، شما مایه ی ایمان منید
من نفس می کشم از اینکه شما جان منید

نزند دشمنت از روی حسادت نظرت
چند روزیست پریشان شدم آقا! پسرت...

غصه ای نیست اگر این همه دشمن دارد
پسرت حرز تو را تا که به گردن دارد



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : شنبه 23 شهريور 1392برچسب:اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» اشعارولادت امام رضا123

دست گره‏گشا
من كيستم گداى تو يا ثامن ‏الحجج
شرمنده عطاى تو يا ثامن الحجج
باللَّه نمى‏روم بر بيگانگان به عجز
تا هستم آشناى تو يا ثامن‏ الحجج
از كار ما گره نگشايد كسى مگر
دست گره گشاى تو يا ثامن الحجج
تا آخرين نفس نكشم دست التجا
از دامن ولاى تو يا ثامن الحجج
خواهم ز بخت همت و از حق سعادتى
تا سر نهم به پاى تو يا ثامن الحجج
باشد صفاى صبح نيشابور يادگار
ز انفاس جان فزاى تو يا ثامن‏ الحجج
دارلشفاست كوى تو و خود تويى طبيب
درد من و دواى تو يا ثامن ‏الحجج
هستى چو پاره تن پيغمبر خدا
جان جهان فداى تو يا ثامن‏ الحجج
بنما عنايتى به مؤيد كه نسپرد
راهى به جز رضاى تو يا ثامن ‏الحجج


«جشن شادى »
موسم جشن و طرب شده، شيعه اندر تاب و تب شده
گشته ميلاد امام رضا، جشن شادى بين به پا شده
(ضامن آهو امام رضا (2) اى گل خوشبو امام رضا (2))
(امام رضا - امام رضا - امام رضا) (2)
جان من بادا فداى تو، هستى ام ريزم به پاى تو
كفتر كوى توام ببين، خارراه از پاى من بچين
(ضامن آهو امام رضا (2) اى گل خوشبو امام رضا (2))
(امام رضا - امام رضا - امام رضا) (2)


«پور زهرا»
گل عاشقان گشته شكوفا، گل موسى بن جعفر پور زهرا
آمد به دنيا محبوب دلها
عالم آل مصطفى، ماه دل آرا
على موسى الرضا يا على
رضا رضا جان - رضا رضا جان - رضا رضا جان مولا رضا رضا جان
هله ميخارگان ميخانه واشد
مولد هشتمين ساقى رضا شد
شد بار ديگر عالم منور
از جلوه روى رضا فرزند كوثر
على موسى الرضا يا على مولا
رضا رضا جان - رضا رضا جان - رضا رضا جان مولا رضا رضا جان


«خلوت دل»
توى خلوت دلم فقط خودت خونه دارى
كنج اين خونه بيا، ببين يه ديوونه دارى
هر كى‏ام يا هر چى‏ام، پيش تو سر به زير ميام
تويى تو امير دل، من شبيه اسير ميام
يا على موسى الرضا (4)
تو تموم زندگيم فقط نمك گير توام
بزار راحتت كنم يه عمريه گير توام
چى ميشه به اين گدا تو حرمَت خونه بدى
يه گوشه به كفتر غريبه‏اى لونه بدى
يا على موسى الرضا(4)


«گنبد طلا»
بچه بودم يه عكسي رو، ديدم كه خيلى دلرباست
مريد فراوون داره و شفا خونه عاشقاست
پرسيدم از بابام كيه، چشمام گرفته عكسشو
بونه گرفتم كه بابا اونى كه من مى‏خواستمش
همين آقاس همين آقاست
پرسيدم از بابام كيه، اين گنبد كيه طلاست
گفتش عزيزم پسرم اين گنبد امام رضاست
سلطان على موسى الرضا(4)
طلاى گنبدش مس، دل منو طلا مى‏كرد
كبوتر دل منو، تو حرمش هوا مى‏كرد
بين خودم تا حرمش با جون و دل پر مى‏زنم
همش به عكس خوشكلش با جون و دل زُل مى‏زدم
يه ريزه گشته بود دلم، براى ديدن آقا
همش مى‏گفتم زير لب دوست دارم امام رضا
سلطان على موسى الرضا(4)


«سائل ميخونه»
سلطان يا اباالحسن - سلطان يا اباالحسن
رضا غريب الغربا، سائل ميخونه منم
صاحب ميخونه تويى، خراب و ديوونه منم
گنبد زرد خوشكلت، كعبه‏ى آمال همه
از ضريح تو مى‏رسه، شميم بوى فاطمه
كفشدارياتم برامن، بهشت و جنت خداست
فدات بشم امام رضا حريم تو چه با صفاست
لبالب از رقيه و حسين و زينبى رضا
اسم تو اسم اعظم مظهر يا ربى رضا
كمون ابروى سيات، كمون تيغ حيدره
دعا براى بنده‏هات تجسمى ز مادره
من مى‏دونم حريم تو بوى مدينه رو داره
سقا خونت علقمه رو به ياد آدم مى‏ياره
سلطان يا اباالحسن، سلطان يا ابالحسن (2)


«مشهد با صفا»
از عشق ميلاد رضا نعره زنم هوهو كنم
از دل مدد، خواهم از او يا ضامن آهو كنم
تا عشق تو به دل نشست مجنونم و ديوونه‏ام
مستم نماز باده‏ات، تشنه سقا خونه‏ام
مولا على موسى الرضا (4)
با كرم تو مهربون هر دم رضايى مى‏شوم
به من اگر احسان كنى كرببلايى مى‏شوم
آقا على موسى الرضا قربون ايوون طلات
بذار بمونم تا ابد معتكف صحن و سرات
اى ضامن آهو رضا عشق تو در سرشتمه
كفشداريياى حرمت جنتمه، بهشتمه
مولا على موسى الرضا (4)
مشهد با صفاى تو قبلگه و دين منه
صحن وسراى خوشكلت نشون و آئين منه
گر چه كه آهويت نيم ولى پناه من تويى
من عبد درگاه توام صاحب و شاه من تويى
مولا على موسى الرضا (4)


«ماه آسمونى»
هر چى بگم از تو كمه، دوست دارم يه عالمه
ستاره مى‏ريزه از آسمون به پاى على بن فاطمه
(يا على بن موسى الرضا امام رضا- امام رضا) (2)
تويى سرنوشت من، غم تو سرشت من
همه‏ى كفشداريات بهشت من
هر چى بگم از تو....
خدا كنه فدات بشم، به پات بريزه خون من
ترانه‏ى قلبم تويى، تويى امام مهربون من
ياور درونى ام، ماه آسمونى‏ام
شده نذر عشق تو، جوونى‏ام
هر چى بگم از تو....
(يا على بن موسى الرضا امام رضا- امام رضا) (2)


«گل حيدر»
مولا مولا يا امام رضا - مولا مولا يا امام رضا( (2)
جلوه‏ى نور نه فلك امشب از زمينه
ستاره چشمك مى‏زنه تا تو را ببينه
يابن الزهرا يا امام رضا (4)
عشق تو سرنوشت من (مولا رضا جان)
مشهد تو بهشت من (مولا رضا جان)
(مولا مولا يا امام رضا - مولا مولا يا امام رضا) (2)
دل و دين و عقل و هوشم همه را به باد دادم
ز كدام باده ساقى به من خراب دادى
مهر تو با روح و تن و جونم سرشته
با خط زيبا به روى قلبم نوشته
(مولا مولا يا امام رضا - مولا مولا يا امام رضا) (2)
امام رضا الهى من فدات شم
خدا كنه فداى يك نگات شم
خودت كه جاى خود دارى الهى
فداى تك تك كبوترات شم
كفدشارياتم واسه من بهشته
فداى خاك پاى زائرت شم
از آسمون فاطمى ماه من در اومد
آى عاشقا گل بريزيد گل حيدر اومد
(مولا مولا يا امام رضا - مولا مولا يا امام رضا) (2)
خاطر تو بسكه مى‏خوام روز وشب مى‏خونم
امام مهربون من دردت به جونم
جلوه‏ى نور نه فلك از زمينه
ستاره چشمك مى‏زنه تا تو رو ببينه
(مولا مولا يا امام رضا - مولا مولا يا امام رضا) (2)


«كبوتر دل»
هر كارى كنم من كبوتر دل
وقتى ميشينه، مى‏پره مشكل
ولى با هواى گنبد زردت
مى‏پره مرغ دل با عشق كامل
همه‏ى عشق من، تويى رضا جان (4)
رضا جان، الهى كه من فدات شم
الهى فداى كبوترات شم
نذر عشقت كنم دارو ندارم
تو حريمت بيام، محو نگات شم
همه‏ى عشق من، تويى رضا جان (4)
دل من كرده دوباره‏هواتو
هواى ديدن كبوتراتو
اگه دادن جون بهاى‏وصله
براى ديدنت، جونم براتو
همه‏ى عشق من، تويى رضا جان (4)
سبك: (ستاره آسمون....)

«سروش شادى»
مژده كه امشب ياران، جهان منور گشته
مورد لطف يزدان، موسى جعفر گشته
شد تولد رضا آفرين مرحبا بر اين ولادت
گشته عنايت از حق، چنين گل خوشبويى
ز نور حق او مشتق، آمده از خوشرويى
هفتمين مقتدا آفرين مرحبا بر اين ولادت
دو چشم نجمه روشن، شد ز فروغ رويش
ارض و سما شد گلشن، ز طلعت دلجويش
مى‏سرايد صبا آفرين مرحبا بر اين ولادت
نوگلى از گلزار، ختم پيمبر آمد
مظهرى از انوار، ايزد داور آمد
سبط خير الورى آفرين مرحبا بر اين ولادت
حجت هشتم آمد، شاه خراسان آمد
نوگل تكتم آمد، مونس جانان آمد
زاده‏ى مرتضى آفرين مرحبا بر اين ولادت
به هر چمن بين بلبل، بر سر هر شاخ گل
يا به سر هر سنبل، فكنده شور و غلغل
نغمه زند با نوا آفرين مرحبا بر اين ولادت
به‏خسته‏گان برگوئيد، كه باب حاجت آمد
طبيب خود را جوئيد، سرور امت آمد
هست شمس الضحى آفرين مرحبا بر اين ولادت

«پيك سعادت»
پيك سعادت، داد اين بشارت
تابيده هشتم، مهر ولايت
آمد اين هديه از حق تبارك
مولد ثامن الحجج مبارك
عالم از مقدمش گرديده گلشن
حجة بن الحسن چشم تو روشن
مظهر الطاف داور آمد
هشتم وصى پيغمبر آمد
شد شكوفا گل گلزار احمد
زيبا گل سر سبد محمد
عالم از مقدمش گرديده گلشن
حجة بن الحسن چشم تو روشن
دارد مدينه، سيماى شادى
اين مژده بر لب، دارد منادى
ميلاد ميوه‏ى، قلب بتول است
رشك جنت مدينة الرسول است
عالم از مقدمش گرديده گلشن
حجة بن الحسن چشم تو روشن
ميلاد شاه ملك وجود است
از هستيش هر بود و نبود است
آمد آن مظهر الطاف داور
فرزند دلبند موسى بن جعفر
عالم از مقدمش گرديده گلشن
حجة بن الحسن چشم تو روشن
اى كعبه دل صحن وسرايت
امام هشتم جانها فدايت
ملجأ و مأمن اهل ولائى
مغيث الشيعة فى يوم الجزايى
عالم از مقدمش گرديده گلشن
حجة بن الحسن چشم تو روشن

دلم می خواد آقا جون، مشهدتُ ببینم
كنار سقاخونت، با زائرات بشینم
سقاخونت آقاجون، به یاد مشك سقاست
اونجا فقط برای شادی قلب زهراست
یه كفتر غریبم، تو صحن سقاخونه
بیا بده با دستت، لقمه و آب و دونه
قبله قلب عاشق، جز تو آقا نمیشه
می خوام آقا بدونی ، دوسِت دارم همیشه
شبای بارگاهت ، صفای عالمینه
صحن و سرات برا من، كربلای حسینه
دلم می خواد آقا جون، ضریحتُ ببوسم
لباس نوكریتُ، تو حرمت بپوشم
از كوچیكی تا حالا، عاشق و مبتلاتم
بذار همه بدونن، تا جون دارم گداتم
دلم می خواد آقا جون، مشهدتُ ببینم
كنار سقاخونت، با زائرات بشینم
گدای بی پناهم، جز تو كسی ندارم
رونده عالمینم، تویی همه قرارم
دل تو حرم همیشه، مست یه اسم نابه
ذكر آقام ابالفضل، دعای مستجابه
آروم نمیشه این دل، توی حرم ای آقا
تا روضه ای نخونم، از دوتا دست سقا
كفتر دل كنارت، هی می ره بالا بالا
پر می كشه تا یثرب، كنار قبر زهرا
دست گدائی من به سوی تو درازه
پیش تموم مردم، به گدائیش می نازه
بعد نماز همیشه، اسم تو رو میآرم
وای اگه روزی آقا، اسم تو رو نیارم
دلم می خواد آقا جون، مشهدتُ ببینم
كنار سقاخونت، با زائرات بشینم


زائرآقا
اون كسی كه منو اینجا كشیده، امام رضاست
منو با عشق حسینش خریده، امام رضاست
اون كسی كه زائرا، تا كه می رن به پابوسش
می خره تمومشون رو ندیده، امام رضاست
سروده كمال مومنی
شعر ولادت امام رضا علیه السلام
شوق سبو
بر درد عشق نسخه و درمان اثر نكرد
مرهم برای زخم غم تو ثمر نكرد
تنها حریم پاك تو داریم زآن زمان
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نكرد
از هر قبیله ای به تو امید بسته اند
نبود كسی كه چشم تو بر او نظر نكرد
شاهنشه غریب، امیر رئوف طوس
دل نیست، آنچه داغ تواش پر شرر نكرد
در بازكن كه از ره دوری رسیده ام
این خسته بی دلیل در این ره، خطر نكرد
امشب، سحر دوباره به كوی تو آمدم
مخمورم و به شوق سبوی تو آمدم
بر حال من به جان جوادت نگاه كن
فكری به حال این دل بی سرپناه كن
بر زائران پاك تو من غبطه می خورم
آقا ترحمی به من پر گناه كن
امشب برات كرب و بلای مرا بده
ما را دوباره زائر آن بی سپاه كن
گر این زیارتم شده دیدار آخرین
در روز حشر یاد من رو سیاه كن
در راه عشق، اهل غم و درد خواستی
با چشم نافذت تو مرا مرد راه كن
مولا به جان ما تو بگو با امام عصر
یوسف بیا بخاطر من ترك چاه كن
تا روز حشر نوكری ات افتخار ماست
اینجا بهشت روی زمین جنت الرضاست
سروده احسان محسنی فر

ســـكوت و ســردی شــب ناتمام همسايه
و چـاره چيست؟ دوباره سلام همسايه

خــــدا كــــند كـه بــماند صفای سايه ی تو
هــميشه بـرســرمان مستدام همسايه

چـــه كرده ای كــه چـنين بال ميزنم هر روز
كبــوترانه بــه آن كــــوی و بــام همسايه

غـــزال خــــسته ومـــجروح را در اين فرصت
نمـی شود بـــرهانی ز دام، هــمسايه؟

مرا زســايه ی هـــمسايگيت طـــرد مـــكن
كـه بــی تو بــاقی عمرم حرام همسايه

و در حــــضور بـــزرگ و زلال تـــــو هــــرگـــز
نــه جـــاه می طلبد دل نه نام،همسايه

مرا بــخوان كــه در ايـن ازدحـام غصه و غم
به آســـتانه ســــبزت بيــــام هـــمسايه

خلاصه اينكه نمانده است هيچ عرضی جز
ملال دوري تــو والســلام هـــــمسايه...
با تشكر ازدوست عزیزم تارا

ای مملكت توس...
ای مملــكت توس كه قدر و شرف افزون
از عــرش عــلا داده تـــو را قــادر بـــیچون
تــو جنــتی و جـــوی ســناباد تـــو كــوثر
خـــاك تــو بــود عنبر و سنگت دُر مكنون
حق داری اگر بانگ اناالحق كشی از دل
چــون مظهر حق آمده در خاك تو مدفون
فرمــانده ی كـونین، رضا زاده ی موسی
كـــش جــمله ی آفـاق بود چاكر و مفتون
هشــتم در رخـــشنده ی دریــای امامت
كاو راست، روان حكم، به نه گنبد گردون
لیــلای جـمالش چـو كند جای به محمل
عــاقل شـود از دیـدن او مـات چو مجنون
بر خــویش بـــبالد چــو در حــشر ملائك
فریــاد بـــر آیـــد كه ایـــن الـــــرّضــــــویّون




امام ثامن و ضامن
منتخب از قصیده ی قاآنی


طبیب جان
مـــن طــبیبی ســراغ دارم كـــه پول، دارو، دوا، نـمی خــــواهد
در ازای شــفا از ایـــن مردم، جـــز دلـــی مـبتــلا نمی خــواهد
بی پــناه و غـــریب هــم باشی، در لـطف و كرامتش بـاز است
احــتیاجی به وقت قبلی نیست، واســطه، آشنا، نمی خواهد
چــیست در ایـــن زمــین كه فــواره، نیمه راه آسمان برگشت؟
آب هــم چــون كبـوتران اوجی غــیر از این خاك پا نمی خواهد
چــه شــكر دارد ایــن گــندم كـه كبــوتر بـه سـجده می بــوسد
هـر كــه طوقی او شــود جــایی جــز كــنار رضـــا نمــی خواهد
پــای طـــومار درد ایــن مــردم، مــهری از التیام او خورده است
مـهر مهری كه تا جهان باقی است مهلت و انقضا نمی خواهد

ای شه توس كه سـرچشمه ی الطاف خدایی
جـــان مــا بـــاد فـــدایت كــــه ولـــینعمت مــایی
میـــــوه ی بـاغ رســــالت شــــه اقــلیم ولایت
بـــحر مـــواج عـــلوم و كـــرم و لـــطف و رضـــایی
ما ضعـــیفیم و پنـــاهنده بـــدیـن حـصن ولایت
رحمتی كـــن به ضـــعیفان كــه مـعین الضّعفایی
ما گداییم و تو سلطان چه شود كز ره احسان
نــظر لــــطف و عنـــایت فـــكنی ســـوی گـــدایی
زد به نـام تـو خــدا سـكّه ی تسـلیم و رضــا را
كه تو شایسته ی این سكّه ی تسلیم و رضایی
گـــره از كـــار فـــرو بســته ی ما كـس نگشاید
تـــو مـــگر عقـــده زدلــهای ریشـــان بگشــــایی
كــوته از دامنت ای شــه منما دست "رسا" را
كه تــــواش ضـــــامن و فریـــــادرس روز جـــزایی




اشعار زیر را – كه در كتیبه پشت سر حضرت رضا (ع)
نزهی به منزلت از عــــــرش برده، فرش تو رونق!
زمین ز یمن تو محسـود هفت كاخ مطبّق
تویــــــــــی كه خاك تو با آب رحمت است مخمّر
تویی كه فیض تو با فرّ سرمد است ملفّق
چو دیــــــن احــــمد مرســـل مبانـــــی تو مشیّد
چو شرع حیدر صـــــــــفدر قواعد تو موفّق
مگر تو روضه ی سلطان هشتمی؟ كه به خاكت
كند زبهر شرف، ســجده هفت طارم ارزق
كدام مظهر بیــچون بــــود به خــــاك تــو مدفون؟
كه از زمین تو خیزد هـمی خروش انالحق
عـــــلیّ عـــــالی اعــــلی امــــام ثــــامن ضـامن
كه از طفیل وجـودش وجود گشته منشق
سپــــهر عدل، مهــــین گوهــــر محیط خــــــلافت
جهان جود، بهیـــــن زاده ی رسول مصدّق
پــــس از ورود ســــرود از برای ســــال طــــــرازت
زهی زمین تـــــو مسجود نه رواق معلّق!



كشتی نجات
ای غریب ارض طوس و مظهر اسماء ذات
مونس و یار غریبان در حیات و در ممات
ما گرفتار غم و اندوه و بحر سیئات
یا علی موسی الرضا حلال حل مشكلات
كشتی بحر نجات
ما كه اینسان در خراسان چشم گریان آمدیم
با دل بشكسته و قلب پریشان آمدیم
همچنان سیاره گرد شمس تابان آمدیم
در حضور كاشف اسرار اسماء صفات
آن امام ممكنات
ما كه اینسان سوی معراج جلالت آمدیم
عاصی شرمنده از روی خجالت آمدیم
در حضور وارث تاج كرامت آمدیم
راه دور و توشه می خواهیم از بحر نجات
ای سلیل كائنات
با دل بشكسته و محزون و با حال تباه
آمدیم از بهر بخشش در حضور پادشاه
شاه بنوازد گدایان را به یك تیر نگاه
می دهد از خرمن حسنش به مهجوران زكات
كاشف اسماء ذات
ما به گرد شمع رویت همچنان پروانه ایم
ذاكر و مداح ذات اقدس

شاهانه ایم
دست از جان شسته و خاك در این خانه ایم
تا بنوشیم از لب جان پرورت آب حیات
ای امام طیبات
از جفا و ظلم مأمون ستمكار دغا
قلب تو مجروح شد از كینه و زهر جفا
روی طفلانت را ندیدی رفتی از دار فنا
در عزایت شد پریشان و مشوش طیبات
ای امام طیبات
خواهرت معصومه از هجر تو محزون، دل كباب
سیل اشكش خانمان صبر را كرده خراب
یادم آمد از حسین و زینب مالك رقاب
شد شهید عطشان حسینش بر لب آب فرات
آن عزیز كائنات
هر كه گرید بر حسین و ماتمش دارد بپا
یا كند بر پا لوای نوحه و بزم عزا
توشه ی راهش شود تا صفحه ی روز جزا
قطره آهش زد شرر بر مومنین و مومنات
آن امام ممكنات
مرحوم ابوالقاسم علی مدد كنی



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : شنبه 23 شهريور 1392برچسب:اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» اشعارولادت امام رضا1545

شب ميلاد رضا
همه جا غرق صفا شد، شب ميلاد رضا
پر طراوت همه جا شد، شب ميلادرضا
همه جا آينه ‏بندان، همه جا آينه ‏وار
محشر آينه‏ ها شد، شب ميلاد رضا
آسمانها به زمين خيره كه اين توده خاك
مركز نور خدا شد، شب ميلاد رضا
شب ميلاد كرامت، شب ميلاد كرم
شب ميلاد وفا شد، شب ميلاد رضا
يا رئوف است همى نغمه قدسى نفسان
شب تسبيح و دعا شد، شب ميلاد رضا
بارش رحمت و رأفت، همه جاريست مگر
شب ميلاد رضا شد، شب ميلاد رضا
خانه نجمه بود قبله دلها و بر آن
كعبه هم قبله نما شد، شب ميلاد رضا
بعد موسى كه بود رهبر معصوم بشر
حل شد اين مسئله تا شد، شب ميلاد رضا
همه فيض و همه لطف و همه شور و همه نور
شب قدر آمده ياشد، شب ميلاد رضا
عالم آل محمد به جهان جلوه نمود
عَلَم علم به پا شد، شب ميلاد رضا
دومين بضعة منّى كه پيمبر فرمود
بود نشناخته تا شد، شب ميلاد رضا
هشتمين حجت حق پرده ز رخسار گرفت
حاجت شيعه روا شد، شب ميلاد رضا
نور زهرا (س) و محمد ز فروغ ازلى
روشنى بخش فضا شد، شب ميلاد رضا
بهتر از هر چه كه خورشيد بر او مى‏تابد
باز بر خلق عطا شد، شب ميلاد رضا
به تماشاى بهشت حرم او ز بهشت
هر در و پنجره وا شد، شب ميلاد رضا
ما محبّان رضاييم و چو ما اهل ولاست
هر كه پيوسته به ما شد، شب ميلاد رضا
ذكر زوّار جگر سوخته گرد حرمش
يا معين الضّعفا شد، شب ميلاد رضا
قلم صنع خداوند مگر بنگارد
دردهايى كه دوا شد، شب ميلاد رضا
رسدش نامه آزادى محشر، هر كس
كه در اين خانه گدا شد، شب ميلاد رضا
بهره از ذوق «شفق» برد «مؤيد» كه سرود
شب ميلاد رضا شد ، شب ميلاد رضا
***
كبك رحمت
مژده‏ اى دل كه دلربا آمد
دلربائى گره گشا آمد
محنت ودرد و غم فرارى شد
شادى و رحمت و صفا آمد
بعد شوال ماه ذيقعده
شامل رحمت خدا آمد
از منادى ندا رسد در گوش
مژده‏ اى مؤمنين رضا آمد
نجمه را داده ذات حق پسرى
كه از او جان به جسم ما آمد
هشتمين جانشين ختم رسل
حجت ذات كبريا آمد
هفتمين نور ديده‏ گان على
ششمين يار مجتبى آمد
پنجمين حافظ خون حسين
كاتب شرح كربلا آمد
چارمين رهبر عبوديت
رهبرى پاك و پارسا آمد
سومين پاسدار بحر علوم
بهر تفسير هل أتى آمد
دومين اوستاد فقه و اصول
معنى نون انّما آمد
اولين پور موسى جعفر
بهر تثبيت ارتضا آمد
آدم از بهر گفتن تبريك
در بر ختم انبيا آمد
ده بشارت به نوح دريا دل
كه به فلك تو ناخدا آمد
مژدگانى بده به ابراهيم
كه تو را ضامن بقا آمد
بهر دربانى درش موسى
دست بر سينه با عصا آمد
زنده عالم شد از دم گرمش
كه مسيحا به التجا آمد
عالم آل احمد است رضا
يادگار محمد است رضا
***
قلزم رحمت
عرصه گيتى ز نو،خرّم و زيبا شده
ماه خراسان پديد، ز شهر بطحا شده
خسرو اقليم طوس، شاه انيس النفوس
كرده به دلها جلوس، دافع غمها شده
سيّد و سالار ما، مونس و غمخوار ما
دلبر و دلدارما، جاذب دلها شده
قبله ما روى او، چشم همه سوى او
خاك سر كوى او، كُحل بصرها شده
خلق ثناگوى او، زنده دل از بوى او
منوّر از روى او، عالم بالا شده
ماه ولايت رضا، مهر امامت رضا
شمس هدايت رضا، شافع عقبى شده
بحر كرامت رضا، گنج سخاوت رضا
قُلزم رحمت رضا، ز لطف يكتا شده
پادشه انس و جان، دادرس بى‏كسان
به خلق كون و مكان، ملجأ و مأوى‏شده
نظم « هنرور» قبول، كن توبه حقّ رسول
مادح آل رسول، با دل شيدا شده



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : شنبه 23 شهريور 1392برچسب:اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» اشعارولادت امام رضا1

نگاهت اسمانی صاف و زیباست
دلت شفاف تر از رنگ دریاست
ندیدم از تو بالاتر كسی را
كه از هر دست دستان تو بالاست
بهاری لیك پائیزی نداری
همیشه سبز پوشی تو برجاست
رئوفی میچكد از چشمانت
نجابت از سراپای تو پیداست
كرامت خسته شد از دست لطفت
شفا در محضرت دائم هویداست
خراسان گر شود صحنت،بود كم
كه شآنت ماورای عقل دنیاست
یكی با پنجره فولاد میگفت
ببین دارالشفای خلق اینجاست

دلم می خواد آقا جون، مشهدتُ ببینم
كنار سقاخونت، با زائرات بشینم
سقاخونت آقاجون، به یاد مشك سقاست
اونجا فقط برای شادی قلب زهراست
یه كفتر غریبم، تو صحن سقاخونه
بیا بده با دستت، لقمه و آب و دونه
قبله قلب عاشق، جز تو آقا نمیشه
می خوام آقا بدونی ، دوسِت دارم همیشه
شبای بارگاهت ، صفای عالمینه
صحن و سرات برا من، كربلای حسینه
دلم می خواد آقا جون، ضریحتُ ببوسم
لباس نوكریتُ، تو حرمت بپوشم
از كوچیكی تا حالا، عاشق و مبتلاتم
بذار همه بدونن، تا جون دارم گداتم
دلم می خواد آقا جون، مشهدتُ ببینم
كنار سقاخونت، با زائرات بشینم
گدای بی پناهم، جز تو كسی ندارم
رونده عالمینم، تویی همه قرارم
دل تو حرم همیشه، مست یه اسم نابه
ذكر آقام ابالفضل، دعای مستجابه
آروم نمیشه این دل، توی حرم ای آقا
تا روضه ای نخونم، از دوتا دست سقا
كفتر دل كنارت، هی می ره بالا بالا
پر می كشه تا یثرب، كنار قبر زهرا
دست گدائی من به سوی تو درازه
پیش تموم مردم، به گدائیش می نازه
بعد نماز همیشه، اسم تو رو میآرم
وای اگه روزی آقا، اسم تو رو نیارم
دلم می خواد آقا جون، مشهدتُ ببینم
كنار سقاخونت، با زائرات بشینم



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : شنبه 23 شهريور 1392برچسب:اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,اشعارولادت امام رضا,امام هشتم ,ثامن الحجج ,متن اشعارولادت امام هشتم ,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» متن اشعارسنیه زنی شور

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خاك دل من تربت حسین و اشكم آب فرات ِ

المنت لله دلم مسافر كشتی نجات ِ

یاحسین ای مشق شبهای من

ای ذكر لبهای من

لیلی لیلای من

یا حسین دارو ندار خدا

وقف تو ای سر جدا

عبدم تو آقای من

یا حسین یا سیدی یاحسین،یا سیدی یا حسین،یا سیدی یا حسین

خدا دوتا دست داد بهم تا كه همیشه سینه زنت شم

تو قتیل اشكی و پس وظیفمه كه گریه كنت شم

یا حسین دلم پریشان تو

بی سرو سامان تو

دستم به دامان تو

یاحسین تویی آقای كریم

جایی جز این جا نریم

خلیلی مهمان تو

یا حسین یا سیدی یاحسین،یا سیدی یا حسین،یا سیدی یا حسین

هر كسی نداره تو رو تموم زندگیش بی ثمر شد

اوقات خوش آن بود كه بین مجلس عزای تو سر شد

یاحسین خاك تو قلب زمین

فطرس و روح الامین

خادم صحنت همین

یا حسین ای قبله ی دل حسین

دل فانی فی الحسین

یا الرحم الراحمین

یا حسین یا سیدی یاحسین،یا سیدی یا حسین،یا سیدی یا حسین

 



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:رضا, شهرمشهد,عکس,شعر,شاعر,شعر,اشعارمذهبی , دانلود نوحه ,سینه زنی ,مداحی ,تصاویر,عکس, همه نوع عکس ,خشکل ,زیبا ,امام هشتم ,امام رضا,ثامن الحجج ,امام رضا,متن اشعارامام رضا,درباره امام رضا,غریب طوس,,درباره امام رضا,غریب طوس,سوپرعکس مشهد ,تصاویر,عکس ,عکاس, اشعارمذهبی ,شعر,فیلم ,دانلودفیلم ,دانلودنوحه ,مداحی ,محمودکریمی,جوادمقدم ,سلحشور,حدادیان ,منصورارضی ,واعظی ,بهمنی,هلالی ,سینه زنی ,شور,مولودی ,روضه ,سخنرانی,عزاداری,سماواتی,طاهری,بنی فاطمه ,مشهد,دانشگاه,جهان میهن,مسکن,املاک,شهرداری,ملت,ملی,صادرات,سپه,چهارده معصوم,ائمه,پرندگان ,پرنده,حیوانات,طاووس,خرس,تحقیق , تحقیق ,تحقیق,تحقیق دانشگاه ,استان خراسان ,غیرمجاز,مذهبی,سیاسی ,سیاست,مقام معظم رهبری, مراجع,کتاب,دانلودکتاب,حوزه علمیه,مدرسه,شرکت,خریدوفروش,موبایل,بازار,ماشین,خودرو,تهران,اصفهان,بلیت ,هواپیما,جک,طنز,اتوبوس,عیدنوروز,اوقاف,بعثه خراسان,مرجع تقلید,مراجع, وب سايت, ساختمان هوشمند,کربلا,بین الحرمین ,متن اشعاردرباره کربلا,کربلایی ,نجف , کربلا,بین الحرمین ,متن اشعاردرباره کربلا,کربلایی ,نجف , کربلا,بین الحرمین ,متن اشعاردرباره کربلا,کربلایی ,نجف , کربلا,بین الحرمین ,متن , | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» عناوين آخرين مطالب
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به پایگاه اشعارمذهبی بیت الائمه بوده وهرگونه کپی برداری باذکرنام منبع بلامانع است ....